دنیای پر از ابهام و علاقه بی‌پایان ما به قطعیات

یکی از چیزهایی که ما انسان‌ها علاقه بسیاری به آن داریم، قطعیت است. اینکه در مورد هر موضوع و مسئله‌ای یک حکم قطعی داشته باشیم و آن را در ذهن خودمان به‌صورت کامل بپذیریم و در تصمیماتمان به کار گیریم.

ذهن انسان بیشترین علاقه را به این احکام و نتایج دارد و این علاقه بیشتر به دلیل راحت‌طلبی آن است. هر چه تعداد این نوع قوانین و حکم‌های قطعی بیشتر باشد، کار ذهن آسان‌تر و انرژی و توانی که از او گرفته می‌شود، کمتر خواهد بود.

مثل اینکه ذهن از هر کدام از این احکام به‌عنوان یک تکیه‌گاه و پایه برای بنا کردن ساختمان افکارش استفاده می‌کند.

ذهن به‌مرور این قطعیات را پیدا می‌کند و یا درصورتی‌که پیدا نکند، بر اساس شواهدی که قبلاً یافته برای خودش یک سری قطعیات را تولید می‌کند و بر اساس آن‌ها شروع به بنا کردن سازه‌ای از افکار می‌کند.

بدترین اتفاق برای یک ذهن این است که یکی از پایه‌ها و اصولی که ساختمان افکار بر اساس آن ساخته شده، نقض شود و یا مشکلی برای آن به وجود بیاید.

در چنین موقعیت‌هایی ذهن آدمی تا جایی که بتواند سعی می‌کند در مقابل این مشکل ایستادگی کند و یا آن را نادیده بگیرد. ولی دشواری کار موقعی است که اطمینان کامل از این خطا حاصل شود.

در این صورت است که باید شروع به ساختن سازه‌ای نو بر روی آوار ساختمان فروریخته بکند که کاری پرزحمت و پرمشقت برای ذهن آدمی‌ست.

جالب‌تر از همه اینکه ذهن گاهی اوقات تمایل زیادی به گول زدن خود و نادیده گرفتن اطلاعات و داده‌های جدید به‌دست‌آمده دارد. آن‌هایی که نتایج قبلی را نقض می‌کنند.

برای مثال ما یک باور را در مورد اعضای یک جامعه، قومیت، یک قشر و یا یک نژاد خاص پذیرفته و بر اساس آن هم قضاوت‌ها و اقدامات مختلفی در طول زمان انجام داده‌ایم.

بعدها وقتی‌که با برخی از اعضای این جامعه برخورد می‌کنیم و رفتارشان را مشاهده می‌کنیم، هرکدام از آن رفتارهایی را که در تناقض با باورهای قبلی ما باشد، غالباً نادیده می‌گیریم. ولی برعکس مواردی را که در تأیید باورهای قبلی ما باشد، می‌بینیم و به شواهد درستی آن باورها اضافه می‌کنیم.

برای پرهیز از گرفتار شدن چنین دامی، بهتر است بپذیریم توانایی‌های ذهنی، اطلاعات و آموخته‌های ما بسیار ناقص و همراه با خطا هستند.

من همیشه درباره همه‌چیز اشتباه می‌کنم؛ بارها و بارها و بارها و به همین سبب است که زندگی من رشد می‌کند.

مایکل جردن

بهتر است برای هر موضوعی که می‌آموزیم، مقداری احتمال خطا در نظر بگیریم و همیشه در پی یافتن اطلاعات بیشتر و تکمیل کردن دانسته‌های خودمان باشیم.

ما باید همواره در پی آموختن و رشد باشیم و انگیزه لازم برای این کار زمانی حاصل می‌شود که باور قلبی به این موضوع داشته باشیم که هیچ‌کدام از آموخته‌های ما قطعی و درست نیستند و رشد و یادگیری یک روند دائمی و همیشگی است.

ما وقتی چیزی را می‌آموزیم، از اشتباه به سمت درست حرکت نمی‌کنیم؛ بلکه از سمت اشتباه به سمت اشتباه کمتر می‌رویم؛ و وقتی چیز دیگری می‌آموزیم از اشتباه کمتر به طرف اشتباه کمی کمتر می‌رویم؛ و سپس کمتر از آن و همین‌طور تا انتها. ما همیشه در روند نزدیک شدن به واقعیت و برتری هستیم؛ بدون اینکه هرگز به واقعیت و برتری برسیم. نباید به دنبال این باشیم که بخواهیم پاسخ نهایی درست را برای خودمان پیدا کنیم. بلکه باید به دنبال این باشیم که اشتباهات خود را کمتر کنیم تا کمی کمتر در اشتباه باشیم.

مارک منسون

برای داشتن زندگی بهتر، لازم است بیشتر از اینکه به دنبال یافتن قطعیات در زندگی باشیم، باید به دنبال یافتن اشتباهات و خطاهایمان باشیم و اصلاحشان کنیم. تنها در این صورت هست که رشد و توسعه پیوسته و مداوم را در زندگی‌مان تجربه خواهیم کرد.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

در چه شرایطی احساس شکست به سراغ ما خواهد آمد؟

الگوبرداری از مدل ذهنی به جای تقلید از رفتارها

شکستهای شیرین انتخاب شده

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. هیچ چیز قطعی نیست، حتی همین جمله. از وقتی این را یاد گرفتم می‌فهمم که چطور اشتباهات را به چشم یک سکوی پرتاب ببینم؛ پرتاب به سوی اشتباه بعدی اما با درصد خطای کمتر. اگر پیروزی را قله یک کوه بدانیم، این قله حتما روی کوهی از اشتباهات بنا شده است. متشکرم

    1. و هنر ما انسان‌ها پیدا کردن مسیری با اشتباهات کمتر و کوچکتر هست. هر کسی که این کار را بهتر از دیگران انجام دهد، موفقیت‌ها و پیروزی‌های بیشتر و بزرگ‌تری نصبیش خواهد شد.
      ممنونم ازت بهراد عزیز
      موفق باشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *