در چه شرایطی احساس شکست به سراغ ما خواهد آمد؟

ما در زندگی به دنبال اهداف خاصی هستیم که در مسیر دست یافتن به این اهداف امکان دارد شکست‌هایی را هم متحمل شویم. بعضی شکست‌ها هستند که احساس شکست ناشی از آن‌ها بسیار آزاردهنده است و مدت زیادی ما را دچار خود می‌کند.

بارها شنیده و خوانده‌ایم که شکست پلی است به سوی پیروزی و این شکست‌ها هستند که شرایط کسب پیروزی را در زمینه‌های مختلف فراهم می‌کنند.

اما شکست‌ها با هم تفاوت دارند و آثار روحی و روانی آن‌ها بر افراد هم متفاوت هست.

برخی اوقات شکست‌ها اثرات روحی سنگینی بر روی ما می‌گذارند و فشار زیادی از نظر روانی بر ما وارد می‌کنند. اما موقعیت‌هایی هم وجود دارد که اگرچه ناظر بیرونی شکست و آثار آن را غیرقابل‌تحمل می‌داند ولی درواقع برای فرد فشار روحی و روانی سنگینی ندارد و در کمال ناباوری مشاهده می‌شود که به‌راحتی با شکست و تبعات آن کنار می‌آید.

ویلیام جیمز فیلسوف آمریکایی در این مورد می‌گوید:

ما همیشه از شکست تحقیر نمی‌شویم. تنها زمانی تحقیر می‌شویم که غرور و حس ارزشمان را در آرزو یا دستاورد شخصی سرمایه‌گذاری کنیم و بعدازاینکه آن را دنبال کردیم احساس ناامیدی کنیم.

اهداف ما معین می‌کنند که چه چیزی را پیروزی و چه چیزی را شکست مفتضحانه تفسیر کنیم.

همان‌طور که جیمز اشاره کرده، اهداف ما در میزان فشار روحی و روانی و احساس حقارتی که بعد از هر شکست به سراغ ما می‌آید نقش اساسی دارند.

برای مثال دو نفر را تصور کنید که به‌صورت جدی به کار نوشتن مشغول هستند. یکی از آن‌ها هدف اصلی‌اش کسب مهارت حرفه‌ای در کار نوشتن و توسعه فردی از این طریق است و دیگری هدف اصلی‌اش را چاپ شدن نوشته‌هایش در یک نشریه معروف قرار داده و صرفاً به دنبال انتشار مقاله‌هایش است.

بعد از مدت‌ها تلاش وقتی‌که مقالات نوشته‌شده توسط این دو نفر از طرف نشریه موردنظر رد می‌شوند و مورد پذیرش قرار نمی‌گیرند، نفر اول درواقع شکست بزرگی نخورده و به کار خود ادامه می‌دهد و شاید تنها یکی از اهداف کوچک مسیر نویسندگی‌اش انتشار مقاله‌اش در آن نشریه بوده است ولی برای نفر دوم این اتفاق می‌تواند بسیار ناراحت‌کننده بوده و شکست بزرگی محسوب شود و چه‌بسا باعث ایجاد احساس حقارت و ناامیدی در او شود.

برای اینکه در زندگی و به خاطر هر اتفاق کوچکی احساس شکست نکنیم و فشار روحی و روانی به سراغ ما نیاید، بهتر است اهدافی انتخاب کنیم که خودمان بیشترین تأثیر را بر دستیابی به آن داشته باشیم و حداکثر کنترل را بر عوامل مؤثر در مسیر موفقیت بتوانیم اعمال کنیم.

همچنین بهتر است در انتخاب اهداف به افق‌های دورتری نگاه کنیم و چشم‌اندازهای بزرگ‌تر و بهتری برای خودمان در نظر بگیریم و خودمان را محدود به یک سری اهداف ناچیز و کوچک نکنیم.

در غیر این صورت نه‌تنها موفقیت‌هایی که کسب می‌کنیم چندان خوشایند و لذت‌بخش نخواهند بود بلکه گام‌های بزرگی هم در زندگی نمی‌توانیم برداریم.

در مثالی که گفته شد، دستیابی نفر دوم به هدفش به میزان زیادی به عملکرد و نظرات افراد دیگر بستگی داشت و چاپ شدن مقاله در یک نشریه هم شاید موفقیت و گام بزرگی در زندگی برای او محسوب نشود درحالی‌که هدف نفر اول به میزان زیادی تحت کنترل خودش بود و می‌توانست سال‌های سال برای آن تلاش کند و هر روز شاهد پیشرفت‌های بیشتری در زمینه موردعلاقه‌اش باشد.

بنابراین هنر انتخاب هدف مناسب و مدیریت اهداف و برنامه‌ریزی برای رسیدن به آن‌ها می‌تواند نقش بسیار مهمی در طی کردن مسیر موفقیت و کیفیت زندگی ما داشته باشد.

هر انتخاب اشتباه و نادرستی در این مسیر می‌تواند یک ناکامی بزرگ برای ما باشد و فشار روحی و روانی زیادی را در زندگی بر ما تحمیل کند.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

حقیقتی در مورد موفقیت و مسیر رسیدن به آن

مفهوم و معیارهای موفقیت از نظر جامعه

الگوبرداری از مدل ذهنی به جای تقلید از رفتارها

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

5 دیدگاه

  1. وقتی یه متنی رو دارم می‌خونم، تاثیرگذاری اون متن برای من معمولا به دوتا دسته تقسیم می‌شه. اگه بخوام تشبیه کنم به تاثیر مواد لازم و مفید برای بدن؛ یکیش مثل خوردن میوه و غذا و مواد طبیعیه. جذب می‌شه اما باید تو قالب یک «رژیم غذایی» باشه تا در درازمدت تاثیر خودش رو بذاره. باید بعد از خوندن یکمم فکر کنم درباره‌اش.
    دومیش مثل قرص و داروهای شیمیاییه؛ خلوصش بالاست، یعنی به محض خوردنش جذب بدن می‌شه و تاثیرش رو میذاره.
    خلاصه، این تکه که وقتی شکست می‌خوریم که حس غرور و ارزشمندی‌مون رو سرمایه قرار بدیم، از اون قرصایی بود که خیلی زود جذب شد! ژلوفن۴۰۰ اصلا! خیلی موافق بودم باهاش.
    یکی از معدود ویژگی‌های خوبم اینه که خوشبختانه در بیشتر مواقع، وقتی قبول می‌کنم شکست خوردم که خودم از اون چیزی که براش برنامه ریخته بودم راضی نباشم. یعنی حرف بقیه و تفکرشون فاکتور خیلی جدی‌ای نیست. البته حمل بر خودرای بودن و عدم اعتقاد به مشاوره خوب از اطرافیان نشه…:دی

    1. رضاجان خیلی خوشحال شدم از اینکه نوشته‌ام برات مفید بوده.
      این ویژگی‌ای هم که در مورد خودت توضیح دادی به نظرم یه ویژگی عالی هستش و مطمئنا یه امتیاز بزرگ برات تو زندگی محسوب میشه و مطمئنا موفقیت‌های بزرگی برات به ارمغان خواهد آورد.
      امیدوارم به همه اهداف عالی که برای خودت تعریف کردی دست پیدا کنی.

  2. درطول مسیر باید حواست به راهزنان موفقیت باشد.راهزنان با ایده های مختلف و گاه زرق و برق های عجیب حواست را از اهداف و مسیر پرت می کنند.مثلا در مثال شما،چاپ احتمالی مقاله ی نفر دوم و شهرت در طول زمان می تواند آفت جان نفر اول باشد.

    1. مجتبی جان
      چه عبارت جالب و قابل تأملی استفاده کردی،
      «راهزنان موفقیت»

      به نظرم شرط مهم حرکت در مسیر درست موفقیت و دستیابی به آن، تعریف اهدافی ارزشمند و انگیزه‌بخش و پایبندی به ارزش‌ها و معیارهای شخصی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *