منظور از زندگی شاد یعنی تجربههای لذت و شادمانی بیشتر و تجربههای ناراحتی و ملال کمتر. در نتیجه هر کدام از ما هرچه بیشتر برای زندگی روزانه خودمان طرح و برنامه آگاهانهتر و هدفمندتری داشته باشیم، زندگی شادتری را هم تجربه خواهیم کرد. اما برخی ملاحظات هم هستند که به نظرم بسیاری از افراد از آنها غافلاند که اگر کمی حواسشان به آنها باشد، تأثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی هر کدام از آنها خواهد گذاشت.
در حال حاضر و همین امروز، هر کسی از فعالیتهای خاصی در زندگی روزمره لذت میبرد. یک نفر از خوردن غذا یا سالادی خاص لذت بیشتری نصیبش میشود، دیگری شاید در لحظات مطالعه کتاب موردعلاقهاش حس رضایت بیشتری را تجربه میکند. یک کارمند شاید از انجام کاری که به او محول شده به بهترین شکل ممکن، به حس افتخار وصفناپذیری دست مییابد و حال خوبی پیدا میکند. یک ورزشکار شاید از لحظاتی که رکورد جدیدی ثبت میکند، بیشترین شادی نصیبش میشود.
اما مشکل اینجاست که هر کسی روزی از غذا یا سالادی که بیشتر از همه دوستش داشت، خسته میشود؛ کتابی که عاشقش بود و از مطالعهاش لذت میبرد، تمام میشود؛ موضوعی که علاقه زیادی به آن داشت، برایش خستهکننده میشود؛ از کاری که احساس افتخار سرشاری از انجام آن نصیبش میشد، بازنشسته میشود؛ از ورزشی که با ثبت رکوردهای جدید در آن حس غرور و شادی به او دست میداد، خداحافظی میکند. چنین لحظاتی دقیقاً همان جاهایی از زندگی هستند که سختترین لحظات زندگی هر کس در آنها شکل میگیرند.
به همین خاطر ما ناگزیر از این هستیم که برای آینده برنامه داشته باشیم. برای لحظاتی که از چیزی خسته میشویم، دورهای لذتبخش تمام میشود، لحظات افتخار به پایان میرسند و یا جسممان دیگر آن جسم ورزیده و آماده قبلی نیست.
ما باید از قبل غذا و سالاد جدیدی را یافته باشیم که از خوردن آن هم لذت سرشاری نصیبمان میشود، کتابی را خریداری کرده باشیم که از خواندن آن هم لذت میبریم، موضوعی را انتخاب کرده باشیم که برایمان به اندازه همان موضوع قبلی هیجانانگیز است، منابع جدید کسب حس افتخار را قبل از بازنشستگی یافته باشیم، ورزشهای سبکتری را قبل از خداحافظی از ورزش حرفهای انتخاب کرده باشیم که با رشد و پیشرفت در آنها هم حس غرور بهمان دست بدهد.
شاید بدترین لحظات زندگی هر کسی زمانی باشد که در یک جایی و در یک زمانی خاص حس خلأ به او دست میدهد، حس اینکه چیزی از زندگیاش کم شده و دیگر فرصت و حال و حوصلهای برای پر کردن آن خلأ باقی نمانده. البته همیشه خلأها و کمبودها به این راحتی قابل برنامهریزی یا پر شدن نیستند اما میتوان برای بسیاری از آنها برنامه داشت تا شاید نه تنها آسیب روحی و روانی کمتری متحمل شد بلکه از سطح شادمانی در زندگی هم چیز چندانی کم نشود.
بهتر است قبل از اینکه مواد شیمیایی و هورمونهای مغزی ناشی از ناکامی به سراغمان بیایند، ما خودمان برای ترشح هورمونهای شادیآفرین برنامهریزی کنیم و طرحی از پیش آمادهشده داشته باشیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
پیشنهادی برای رهایی از ناخوشی های بیرونی و تجربه شادمانی بیشتر