تو و آن دیگری

می‌گویی: «دوست دارم ریه‌هایی سالم و زندگی طولانی داشته باشد.»، می‌گوید: «سیگار لذت دیگری دارد و کشیدنش آنقدرها هم که فکر می‌کنی ضرر ندارد.» می‌گویی: «دوست دارم هیکلی خوب و متناسب داشته باشد.» می‌گوید: «فعلاً بذار این کیک شکلاتی را بخورد و لذتش را ببرد، بعداً ورزش هم می‌کند.» می‌گویی: «دوست دارم هر روز ساعتی کتاب بخواند و آگاهی خودش را افزایش دهد.» می‌گوید: «بعداً هم می‌شود کتاب خواند فعلاً دیدن سریال لذت بیشتری دارد.»

این‌ها و گفتگوهای دیگری، مجادلاتی هستند که پیوسته در درون مغز ما در جریان‌اند. خودهایی چندگانه که هر کدام خواستار رفتاری متفاوت هستند. در تمام این کشمکش‌ها خود خواهشگر حامی تصمیمی است که هر چه زودتر به لذت و خوشی منتهی شود و خود مسئولیت‌پذیر حامی تصمیمی که در بلندمدت سود و منفعت بیشتری برایمان به همراه داشته باشد.

هر کدام از این خودها که شروع به حرف زدن و طلب ترجیح خویشتن می‌کند، بخشی متفاوت از مغز فعال می‌شود. شاید یکی وابسته به سیستم یک مغزی هست و بر اساس حساب سرانگشتی تصمیم می‌گیرد و دیگری وابسته به سیستم دوی مغزی که تصمیم‌اش بر مبنای یک سری ملاحظات و محاسبات پیچیده‌تر هست.

آن خودی که خواستار لذت همین الانی و اکنونی‌ست، احساسی‌تر و وابسته‌تر به بخش قدیمی‌تر مغز است و نوعی تفکر خودکار از آن پشتیبانی می‌کند که هدف اصلی‌اش حفظ حیات ما در حال حاضر با فرض وجود قحطی و کمبود غذا بدون هیچ توجهی به آینده هست.

آن خود دیگر بخش جدیدتری از مغز است که در فرایند تکامل شکل گرفته و یک سری محاسبات و آینده‌نگری‌ها را هم در محاسبات و خواسته‌های خویشتن لحاظ می‌کند.

آنچه برای داشتن زندگی سالم‌تر و پربارتر ضروری به نظر می‌رسد، توجه بیشتر و بها دادن به خود مسئولیت‌پذیر و غلبه بر فشارها و خواسته‌های خود خواهشگر هست. البته به شرطی که حواستان به منابع محدود اراده روزانه باشد و آن را بی‌ملاحظه هدر ندهید و در تخصیص دادن آن به فعالیت‌های و خواسته‌های گوناگون، وسواس بیشتری به خرج دهید.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

من از هیچ‌کس بهتر نیستم

زنده باد همفکر من …

زیاد است یا کم؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *