اگر میخواهید مردم گزارهای غیرواقعی و ساختگی را باور کنند، کافی است آن گزاره را مدام برای آنان تکرار کنید تا به آن اعتقاد پیدا کنند. ذهن انسان توانایی تشخیص یک گزاره دروغینِ آشنا – که از طریق تکرار اتفاق افتاده است – را از واقعیت، ندارد.
در واقع این یکی از ضعفها و سوگیریهای ذاتی ذهن انسان است و اتفاقاً سیاستمداران و بازاریابان قهار هم بهخوبی از این حقیقت آگاه هستند و به شکلی هدفمند از این نقطهضعف انسان در موقعیتهای مختلف بهره میگیرند.
برای اینکه ذهن انسانی مرتکب چنین خطای فاحشی شود، حتی نیازی نیست که کل متن برای او تکرار شود. همینکه بخشی از یک گزاره یا ادعا برایش آشنا باشد، باور به حقیقت بودن کل گزاره آسانتر و منطقیتر خواهد بود.
پس اگر نمیتوانید منبع گزارهای را به خاطر آورید یا هیچ ارتباطی میان دانستهها و اطلاعات قبلیتان با یک گزاره جدید پیدا نمیکنید، چارهای ندارید جز اینکه به حس آسانگیر شناختی خودتان مراجعه کنید. البته در صورتی که با این سوگیری ذهنی آشنایی کافی داشته و دارای تفکری نقادانه و پرسشگر باشید، احتمال کمتری وجود خواهد داشت که باورهایتان توسط دیگران مورد سوءاستفاده قرار بگیرند.
فقط حواستان باشد، تکرار چنان قدرتی دارد که میتواند یک توهم یا گزارهای دروغین را تبدیل به یک حقیقت انکارناپذیر ذهنی کند. حقیقتی که شاید بعدها حتی حاضر باشید برایش بجنگید و هزینههای قابل توجهی متحمل شوید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت، نوشتارهای زیر را بخوانید:
واقعا مطلب جالب و خوبی بود.
و چه خوب اشاره کردید که حتی نیاز به تکرار تمام یک گزاره نیست و فقط تکرار بخشی از اون میتونه موثر باشه.
به وضوح میبینیم که دنیای امروز ما پرشده از “توهم حقیقت”.