بهدلیل خطاهای ذهنی متعدد و مداخلاتی که مغز در بازیابی خاطرات و افکار مربوط به گذشته دارد، ما دچار سوگیریهای مختلفی در نگاه به گذشته هستیم که یکی از مهمترین آنها، سوگیری پس نگری است. بر اساس این سوگیری بعد از اینکه اتفاقی رخ داد، ما در نگاه به گذشته و به دلیل خطای حاکم بر ذهنمان و حتی بدون اینکه مبنای عینی برای این تفکر داشته باشیم، تصور میکنیم این اتفاق قابل پیشبینی بوده است.
کافی است بعد از هر سانحه یا اتفاق مهمی مقابل یکی از کانالهای خبری تلویزیون بنشینید تا سوگیری پس نگری را بهوضوح در توضیحات و توصیفات کارشناسان و تحلیلگران مشاهده کنید. مجریان معروف، مدام توضیح خواهند داد که چرا این اتفاق رخ داده و در ادامه عوامل آن را تشریح خواهند کرد. درحالیکه اگر تمامی برنامههای تلویزیونی تا قبل از رخ دادن این اتفاق را ببینید هیچ اثری از پیشبینی و یا صحبت در این زمینه نخواهید یافت.
سوگیری پس نگری را در موقعیتهای مختلف میتوان شاهد بود: وقتی قضات در جلسات دادگاه وزنهای مختلفی به شواهد میدهند، مورخان رویدادهای گذشته را تحلیل میکنند، پزشکان تصمیمات بالینی را ارزیابی میکنند. در تمامی این موارد میتوان سوگیری پس نگری را به شیوههای مختلف مشاهده کرد.
برای مثال در شرایطی که بسیاری از کارشناسان حادثه رخداده را نتیجه یک غفلت میدانند، تمامی طرفها شروع میکنند به گشتن دنبال کسی که در این غفلت سهمی داشته و معمولاً اکثریت بر سر این موضوع توافق دارند که اگر آن یک نفر مرتکب مسامحه نمیشد، این حادثه هم رخ نمیداد و جان بقیه به خطر نمیافتاد.
زمانی که سناریوهای مختلف بر اساس مسامحهها و قصورهای مختلف طرحریزی میشود، در واقع افراد معتقد هستند که حادثه قابل پیشبینی بوده و اشخاص تأثیرگذار میتوانستند با پیشبینی کردن رخداد آن، از وقوعش پیشگیری کنند. براین مبنا هر چه حادثه بزرگتر باشد، سوگیری واپس نگری هم در آن بیشتر خواهد بود.
در جایگاه یک یادگیرنده، سوگیری واپس نگری میتواند مانع از یادگیری ما از حوادث و اتفاقات مختلف شود. اگر ما تصورمان این باشد که حوادث قابل پیشبینی بودند درحالیکه چنین نبوده، ممکن است به این تفکر گرایش پیدا کنیم که انتخابهای نادرستی انجام دادهایم و این انتخابها به اتفاقات ناگوار یا ناخوشایند منتهی شدهاند. درحالیکه در عمل شاید ما بر اساس اطلاعات در دسترس در زمان مشخص، تصمیم درستی گرفتهایم.
برای مثال شاید ما زمانی بر اساس یک سری متغیرها و فرایندهای درست، تصمیم به سرمایهگذاری در یک شرکت یا استارتاپ گرفته باشیم ولی نتیجه مورد انتظار به دست نیامده باشد. چنین اتفاقی لزوماً به معنای نادرست بودن تصمیم ما در ابتدای کار نیست بلکه امکان دارد خروجی نهچندان مطلوب ناشی از شانس یا اتفاقات غیرقابلپیشبینی بوده باشد.
سؤال اصلی این است که ارزیابی ریسک ما در ابتدای کار چقدر دقیق بوده و آیا ما میتوانیم در آینده باتوجهبه همین منابع و اطلاعات در دسترس ارزیابیهای بهتر و دقیقتری انجام دهیم یا نه. چنین طرز تفکری باعث فاصله گرفتن ما از تفکر سیاهوسفید خواهد شد. تفکر سیاهوسفید همان نگاه به حوادث بهعنوان اتفاقاتی قابلپیشبینی است و فاصله گرفتن از آن به معنای رفتن به سمت تفکر ظریفتر و واقعبینانهتر است که آن چیزهایی را که واقعاً قابلپیشبینی هستند در نظر میگیرد.
از جمله روشهایی که میتواند باعث کاهش سوگیری پس نگری شود، تفکر خلاف واقع است که در آن ما با نگاه به گذشته به شکلی ذهنی کارهایی را که میتوانستیم به گونهی متفاوتتری انجام دهیم، در نظر میگیریم و خروجی حالتهای مختلف را متصور میشویم.
مدل دیگر این است که ما نگاه کنیم و نقاط اشتراک شکستهای گذشته خودمان را استخراج کنیم. البته باید حواسمان باشد که این نقاط اشتراک در تصمیمگیری و اقدام برای کارهایی که به موفقیت ختم شدهاند، وجود نداشته باشند.
برای مثال در بررسی سرمایهگذاریهایی که در گذشته انجام دادهایم، باید حواسمان باشد که کدام معیارها و متغیرها هم در تصمیمگیریهای منجر به شکستها وجود داشتهاند و هم در تصمیمات منجر به موفقیتها. و آنهایی را که فقط در شکستها وجود داشتهاند اصلاح یا حذف کنیم.
روش دیگر برای غلبه بر سوگیری پس نگری نوشتن و ثبت تصمیمات و اقدامات بهصورت روزانه هست. در این صورت ما مجموعهای مستند از تصمیمات و اقدامات شخصیمان در یک زمینه را که برایمان دارای اهمیت است، خواهیم داشت که در گذر زمان دچار تحریف و تغییر ذهنی نمیشود. این کار باعث خواهد شد که هر چه بهتر و درستتر بتوانیم تصمیمات و انتخابهای گذشتهمان را بررسی و آنالیز کنیم.
پس بهتر است بهخاطر داشته باشیم که سوگیری واپس نگری زمانی ما را گرفتار خود خواهد کرد که خروجیها عملاً قابل پیشبینی نباشند و ما فکر کنیم که میشد از قبل آنها را پیشبینی کرد. در چنین شرایطی اگر توجه کافی نکنیم، احتمال دارد بهاشتباه، خودمان یا دیگران را مقصر حوادثی بدانیم که عوامل مختلفی در وقوع آن دخیل بوده است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: