امروزه به نظر میرسد یادگیری تفکر انتقادی و مقابله با تفکر غیرانتقادی بهمرور در حال تبدیل شدن به یک هدف فراگیر در میان عامه مردم هست. هدفی که علاوه بر رشد فکری و نگرشی خودِ فرد باعث رشد و اعتلای فکری و نگرشی جامعه هم خواهد شد. اما این تفکر انتقادی که همه دوست دارند در اقدامات و تصمیمات روزانه خود از آن برخوردار باشند، چه تفاوتی با تفکر غیرانتقادی دارد؟ چه کاری باید انجام دهیم تا تفکر ما بهجای اینکه غیرانتقادی باشد، به تفکر انتقادی تبدیل شود؟
اگر شما به شکلی
- غیرخودکار و آگاهانه،
- هدفمند،
- مطلع از جانبداریهای ذهنی خودتان،
- مبتنی بر یک فرایند،
- و با استفاده از یک مجموعه ابزارهای فکری مشخص،
با موضوعات و مسائل مختلف روزمره مرتبط با کسبوکار و زندگی شخصی خود مواجه میشوید، در این صورت در زندگیتان در حال بهرهگیری از تفکر انتقادی هستید.
اما اگر بیشتر تفکرات شما به شکلی
- خودکار و ناآگاهانه،
- غیرهدفمند،
- بدون آگاهی از جانبداریها و سوگیریهای ذهنی،
- بدون هیچ فرایند و روند مشخص،
- و بدون آگاهی از ابزارهای فکری،
هستند، در این صورت بیشتر تفکرات شما و نحوه مواجههتان با مسائل و موضوعات مختلف، از نوع غیرانتقادی است. در چنین شرایطی و در موقعیتهای مختلف، فاصله میان آنچه انتظار داشتید رخ دهد و آنچه اتفاق افتاده، بیش از حد خواهد بود.
تلاش برای داشتن تفکری انتقادی و بهرهگیری درست از آن باعث دستیابی به
- فهم روشن از مسائل و موقعیتهای مختلف،
- نتیجهگیری سریعتر و مناسب،
- تصمیمات باکیفیت،
- راهحلهای غنیتر،
- شناخت بهتر فرصتها،
- اجتناب از اشتباهات،
- استراتژیهای فکر شده و حذف زودهنگام بنبستها،
خواهد شد.
اگر علاقهمند به قرار گرفتن در مسیر دستیابی به این دستاوردهای ارزشمند هستید، با من در این وبلاگ همراه باشید تا در آینده بیشتر در این مورد بخوانیم و یاد بگیریم.
پینوشت: بر اساس نکات مطرحشده در فصل اول کتاب تفکر هوشمندانه
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: