۵ قاعده کلی برای بیان روشن اندیشه‌ها

بی شک شرط اول بیان روشن و شیوای اندیشه‌ها، فهم و درک کامل و عمیق آن اندیشه‌هاست. اگر آن چیزی را که می‌خواهیم به دیگران انتقال دهیم، خودمان به‌درستی متوجه نشده باشیم، در این صورت نباید از مخاطب انتظار داشته باشیم که مفاهیم مدنظر را به‌درستی بفهمد و درک کند. از این رو ما برای برقراری ارتباطی اثربخش و انتقال مفاهیم ذهنی خودمان نیازمند درونی‌سازی کامل آن مفاهیم هستیم.

این هدف هم جز با مطالعه نقادانه و عمیق منابع موجود و همچنین به راه انداختن بحث‌های نقد و بررسی با سایر صاحب‌نظران و اندیشمندان میسر نخواهد بود.

وقتی ما بدانیم که چه چیزی می‌خواهیم بگوییم، در این صورت تلاشمان برای انتقال آن مفاهیم به مؤثرترین روش ممکن به احتمال زیاد کارساز خواهد بود.

مارک بی. وودهَوس در کتاب به جهان فلسفه خوش آمدید، پنج قاعده کلی در کنار فهم و درک عمیق و کامل مفاهیم بیان می‌کند که می‌توانند در بیان روشن اندیشه‌هایمان کمک‌کننده باشند.

۱. دوپهلو سخن نگویید

دوپهلو سخن نگویید به‌ویژه درباره واژه‌ها و جمله‌های اصلی. سخن دوپهلو سخنی است که معنایش روشن نیست، زیرا معلوم نیست دقیقاً برای چه چیزهایی یا چه اوضاعی به کار می‌رود.

۲. از ابهام پرهیز کنید

ابهام یعنی خواننده مطمئن نیست که از معانی متعدد کدام‌یک منظور است، اگرچه ممکن است هر معنایی به خودی خود تا اندازه‌ای روشن باشد. مغالطه رایجی که درباره ابهام رخ می‌دهد این است که مقاله را با یکی از معانی آغاز کنید، ولی در ادامه از معنای دیگر استفاده ضمنی کنید.

۳. از عبارت‌های فنی و پیچیده کمتر استفاده کنید

وقتی مجبورید از این عبارت‌ها استفاده کنید، بدون معطلی آنها را روشن کنید.

۴. به استعاره‌ها و تمثیل‌ها چندان تکیه نکنید

برای مثال، زمان از باب استعاره به‌صورت رودخانه‌ای تصویر شده که نمی‌توان دو بار در آن گام نهاد؛ و جهان از باب تمثیل به ماشین پیچیده و غول‌آسایی تشبیه شده است. استعاره و تمثیل برای بیان اندیشه‌ها مفیدند، اما ظرفیتشان برای شفاف کردن همان قدر است که ظرفیتشان برای گمراه کردن. جهان فقط شبیه ماشین نیست. برخی استدلال کرده‌اند که تعادل طبیعت، بدون دخالت انسانی، نظم و تداوم کارآمدی را نمایش می‌دهد که نمی‌توان آن را با هیچ ماشینی مقایسه کرد.

۵. منظورتان را با معنایی که واژه‌ها افاده می‌کنند هماهنگ کنید

واژه‌ها را به‌دقت انتخاب کنید و همان چیزی را بنویسید که دقیقاً منظورتان است. برای مثال، ممکن است بخواهید شخص مبتلا به جنون دزدی را کسی توصیف کنید که از روی اختیار عمل نمی‌کند. ممکن است بگویید چنین کسی «خودکار» (اتوماتیک) دزدی می‌کند. اما این عبارت منظورتان را منتقل نمی‌کند، زیرا رفتار مختارانه و رفتار خودکار هیچ مغایرتی ندارند. شاید منظورتان این است که رفتار او مهارنشدنی است، اگرچه معنای واژه‌هایی که استفاده کرده‌اید این است که او بی‌منظور و بی‌فکر رفتار می‌کند. پس فراموش نکنید که ممکن است واژه‌ای معنایی داشته باشد که نخواهید آن را منتقل کنید. برای دوری از چنین وضعیتی، از خودتان بپرسید «چه می‌خواهم بگویم؟» و «چگونه می‌توانم آن را به مؤثرترین شکل بگویم؟»

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

معرفی کتاب | آشنایی با هنر پرمایه نوشتن اثر ریچارد پل و لیندا الدر

معرفی اجمالی یک شیوه مناسب برای نگارش مقاله

اصول سازمان‌دهی یک مقاله استدلالی

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *