ذهن ما به شکلی پیوسته در حال مشاهده و دریافت اطلاعات جدید از دنیای اطراف خویش است. هر دادهای که از طریق ورودیهای حسی وارد ذهنمان شوند، از فیلترهای مختلف عبور میکنند تا اینکه در خصوص پذیرش یا عدم پذیرش آنها تصمیمگیری شود. اولین فیلتر و معیار در مسیر پذیرش یا عدم پذیرش اطلاعات ورودی، اطلاعات پسزمینهای موجود در مغزمان است. همان اطلاعاتی که قبلاً از طریق مشاهده یا آموزش دریافت و در نهایت بعد از بررسی بر اساس معیارهای شخصی پذیرفتهایم.
بعد از دریافت و پذیرش دادهها، آن اطلاعات جزو اطلاعات پسزمینهای مغز ما و ابزاری برای سنجش اطلاعات جدید ورودی محسوب میشوند. اطلاعات جدید اگر هماهنگ و سازگار با اطلاعات پسزمینهای باشند، مقبولیت ابتدایی بالایی را به دست آورده و تا حدی مورد پذیرش قرار میگیرند؛ اما در صورت وجود تناقض، به یک چالش برای ذهن تبدیل میشوند. چالشی که تمایل ما را به رد آن افزایش میدهد مگر اینکه یک سری شواهد و دلایل قوی به نفع آن وجود داشته باشد.
مشکل اصلی در دریافت اطلاعات جدید این است که هیچ قاعده و قانون مشخصی برای حل تناقض میان باورهای فعلی و اطلاعات جدید وجود ندارد. وظیفه ما بهعنوان یک متفکر نقاد این است که در هنگام دریافت اطلاعات جدید متناقض و ناسازگار با اطلاعات پسزمینهای، با ذهنی باز و آماده با این اطلاعات برخورد کنیم و در کنار بررسی آن بر اساس باورهای فعلی، آمادگی بررسی اصولی و درست اطلاعات جدید و در صورت لزوم حذف یا اصلاح اطلاعات پسزمینهای بر اساس اطلاعات جدید را داشته باشیم.
در واقع برقراری این تعادل همان بخش دشوار اندیشیدن و پالایش اطلاعات دریافتی است. یکی از نیازمندیهای اصلی این کار توسعه و گسترش هرچه بیشتر و بهتر اطلاعات پسزمینهای است که جز با مطالعه بیشتر، گفتگو با صاحبنظران و نگرش کاوشگرانه به مسائل مختلف قابل دستیابی نخواهد بود.
برای مثال کسی که آشنایی کافی با اصول نظام بینالملل نداشته باشد، نخواهد توانست مناسبات و سیاستهای بینالمللی را به شیوهای درست و مبنایی مورد بر ارزیابی، نقد و تحلیل قرار دهد. یا فردی که آشنایی ابتدایی با مکانیسم عملکردی بدن و نقش قند در کارکرد ارگانهای مختلف بدن ندارد، هیچوقت نمیتواند مضرات مصرف قندهای مصنوعی و همچنین خطر بیماری دیابت را درک کند.
ازاینرو برای داشتن نگاهی درست به دنیای اطراف و داشتن نگاهی نقادانه به موضوعات مختلف هیچچیز دیگری نمیتواند جایگزین دانش گسترده و قابل اتکا باشد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تفکر دو وجهی | محدودکننده نظرات و گستره نگاه ما