هر کدام از ما در مقاطع مختلف زندگی ممکن است با مشکلات ریز و درشتی مواجه شویم که هر کدام میتواند منجر به خاطرهای بد و ناخوشایند برایمان شود. به نظر میرسد یکی از مهمترین تفاوتهای انسانها با یکدیگر که باعث جدا شدن مسیر زندگی آنها از یکدیگر و رسیدن به نقاطی متفاوت از هم میشود، نحوه مواجهه آنها با مشکلات زندگی و چگونگی غلبه بر آنها باشد. ری دالیو در کتاب Principles به یکی از اصول خود در غلبه بر مشکلات زندگی اشاره میکند که به نظرم میتواند آموزنده باشد.
هیچ چیزی مهمتر از درک واقعیت و چگونگی عملکرد آن در زندگی و نحوه درست مقابله با آن نیست. ذهنیتی که شما با خود وارد این فرایند میکنید باعث ایجاد تفاوتها میشود. من به این نتیجه رسیدهام که نگاه کردن به زندگی به عنوان یک بازی میتواند بسیار مفید باشد. یک بازی که در آن هر مشکلی که با آن مواجه میشوم در حکم یک معماست که باید آن را حل کنم. با حل هر معما، من یک تکه جواهر در قالب یک اصل به دست میآورم که به من کمک میکند در آینده از گرفتار شدن در چنین مشکلاتی اجتناب کنم. جمعآوری چنین تکه جواهراتی به مرور باعث میشود که مهارت تصمیمگیری من در زندگی به شکلی پیوسته بهتر شود. پس به این ترتیب من قادر خواهم بود در بازی مدام به مراحل بالاتری صعود کنم، مراحلی که در آن بازی مدام سختتر و خطرات بیشتر میشوند.
در حین بازی انواع مختلفی از احساسات و هیجانات را تجربه میکنم که هر کدام از این هیجانات میتواند باعث کمک به من یا آسیب دیدن من شوند. اگر من بتوانم هیجاناتم را با منطقم تطبیق دهم و فقط زمانی دست به اقدام بزنم که این دو همسو با هم هستند، تصمیمات بهتری خواهم گرفت.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تأثیر جستجوی شادمانی بر کیفیت زندگی
“با حل هر معما، من یک تکه جواهر در قالب یک اصل به دست میآورم که به من کمک میکند در آینده از گرفتار شدن در چنین مشکلاتی اجتناب کنم.”
یاد عبارتی نقل به مضمون از سهیل رضایی افتادم؛
تا هنگامیکه در مورد موضوعی خام هستیم، با آن موضوع به شکل های مختلف و در زمانهای مختلف دچار مسئله و چالش میشویم ، چرا که درسی را که باید دریافت نکرده ایم و همچنان نابلد و رنجور خواهیم بود.