گاهی اوقات ما مقهور مهارت کارشناسی کارشناسان یک زمینه میشویم و ترجیح میدهیم فارغ از تخصص و زمینه تخصصی یک کارشناس، از نظر اعتبار وزن بالایی برای نظرات و تشخیصهای آن کارشناس قائل شویم. در حالی که در چنین مواقعی به شکلی ناخودآگاه اجماع کارشناسی نادیده گرفته میشود. برای نمونه مواضعی را که در ادامه بیان میشوند، در نظر بگیرید:
لینوس پاولینگ که دو بار برنده جایزه نوبل شده بود اعتقاد داشت ویتامین ث علاوه بر اینکه میتواند مانع از سرماخوردگی شده و آن را درمان کند، بلکه حجم زیاد آن علاوه بر آنفولانزا میتواند سرطان را نیز به طور کامل درمان کند که پژوهشهای عملی نشان از نادرستی مطلق ادعاهای او داشتند.
نیوتن، دانشمند و ریاضیدان معروف قرن هفدهم که تاثیر مهم و انکارناپذیری در پیشرفت علم داشته، علاقه زیادی به کیمیاگری داشت و مدت زیادی از عمر خود را صرف تلاش در این زمینه کرد. او همان اندازه به کیمیاگری اعتقاد داشت که به قوانین فیزیک و ریاضی.
دانشمند معروف ویلیام تامسون که کارهای مهمی در تحلیل ریاضی الکتریسیته و ترمودینامیک انجام داد، تلاشهای زیادی برای وحدت بخشیدن به حوزههای مختلف فیزیک به شکل مدرن آن کرد و در نهایت طرح جالبی برای انتقال اطلاعات به آن سوی اقیانوس اطلس از طریق کابلهای زیردریایی ارائه داد، اعتقاد داشت تلاشها برای ساخت هواپیما برای همیشه بینتیجه خواهد ماند. همچنین تامسون اشعه ایکس را نوعی شیادی و کلاهبرداری میدانست؛ هر چند بعدها حرفش را پس گرفت.
تمام این نمونهها نشان از این موضوع دارند که نظرات کارشناسان حتی اگر جزو برندگان نوبل هم باشند، لزوماً به شکلی قطعی، درست و غیرقابل تردید نیستند. از آنجایی که در اجماع سوگیریهای فردی تأثیر کمتری در نتیجه نهایی دارد و خلأهای موجود در دانش و بینش افراد هم به واسطه اجماع کمتر میشود، بهتر است به جای تمرکز بر نظر کارشناسان، تلاش کنیم تا اعتبار بیشتری برای اجماع کارشناسی قائل شویم و اگر قرار هست به یک نظر و عقیده اعتماد کنیم، نظری باشد که تاکنون بیشترین اجماع را در میان کارشناسان آن حوزه به همراه داشته است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
مشکلی که مغز ما با قواعد آماری دارد