چرا موفق نمی شوم؟ | پاسخ به یک سؤال پرتکرار

واقعاً چرا افراد بسیاری گام در مسیر موفقیت می‌گذارند و تلاش می‌کنند ولی هرگز به موفقیت نمی‌رسند؟ یکی از سؤالات پرتکرار این روزها این است که چرا موفق نمی شوم؟

با وجود این حجم از محتوای مفید و کاربردی، این تعداد کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی، این سطح از امکانات و شرایط آماده برای کسب موفقیت در زمینه‌های مختلف، همچنان افراد موفق کم‌اند و به نسبت تعداد آدم‌هایی تشنه موفقیت، تعداد کسانی که به هدف اصلی دست می‌یابند به نسبت خیلی کمتر هست؟

قصد من در این نوشتار سخن گفتن در مورد عامه مردم و کسانی که صرفاً شعار می‌دهند و هیچ اقدامی نمی‌کنند و مهم‌ترین و بزرگ‌ترین کارشان این است که تصاویری از موفقیت در رؤیاهایشان داشته باشند، نیست.

روی سخن من با کسانی هست که به‌خوبی گام در مسیر رسیدن به هدف می‌گذارند و بسیار هم تلاش می‌کنند ولی هرگز به موفقیت نمی‌رسند.

کسانی که کتاب‌های خوبی مطالعه می‌کنند و از اساتید بزرگی یاد می‌گیرند ولی در نهایت به جایی که باید نمی‌رسند و با ناکامی میدان تلاش را به دیگران واگذار می‌کنند یا زمینه فعالیتی خود را تغییر می‌دهند و یا به همان روزمرگی دچار می‌شوند و به همین شکل به زندگی عادی خود ادامه می‌دهند و گرفتار دام فراگیر تعریف کردن از داستان‌های تلاش‌هایشان می‌افتند.

به نظرم این روزها یافتن منابع خوب و معتبر و نشستن بر سر درس اساتید معتبر و بزرگ کاری مهم و تأثیرگذار و یا تمایز آفرین نیست.

دیگر ما نمی‌توانیم پز خواندن کتاب و استفاده از منابع غنی را به دیگران بدهیم. چنانکه اکنون همان محتوای باکیفیت که در دسترس من هست در دسترس پدربزرگان و مادربزرگان ما و حتی کسانی که در دورافتاده‌ترین شهرها و روستاها زندگی می‌کنند هم هست.

به نظرم در این شرایط صبر و استقامت و داشتن تداوم می‌تواند بزرگ‌ترین مزیت رقابتی باشد. کسانی هم که به موفقیت‌های بزرگ دست می‌یابند، همین مزیت را حفظ کرده و بر آن پافشاری کرده‌اند.

در این دنیای پرشتاب که همه‌چیز با سرعت بالایی اتفاق می‌افتد، ذهن ما انسان‌ها بیش از هر زمان دیگری بی‌تاب دست یافتن به مقاصد اصلی است.

از طرفی آن‌قدر دسترسی به اتفاقات زندگی دیگران آسان شده که هر کسی کوچک‌ترین موفقیتی به دست آورد، ما به راحتی از آن آگاه می‌شویم. به طوری که شاید روزی شاهد اتفاقات خوب در زندگی چند نفر از افراد مختلف باشیم و روز بعد افرادی دیگر. در این شرایط و در حالی که ما در حال تلاش و کوشش برای رسیدن به اهدافی بزرگ هستیم، پیوسته به خودمان نهیب می‌زنیم که پس کی نوبت به موفقیت تو می‌رسد. غافل از اینکه ما هنوز در ابتدای مسیر هستیم و آنان در میانه مسیر و موفقیت هیچ کسی دلیل بر رسیدن موعد موفقیت‌ها و دستیابی ما به اهدافمان نیست.

در چنین شرایطی به نظرم دلسردی و ناامیدی پرتکرارترین اتفاقات زندگی افرادی هست که با اطمینان در مسیر رسیدن به هدف گام گذاشته‌اند. کسانی که بعد از چند ماه دست از تلاش برمی‌دارند و برای این کار هم دلایل مختلفی همچون نداشتن استعداد، نبود بازار مناسب، نبود امکانات کافی و … برای خودشان و اطرافیانشان علم می‌کنند.

به نظرم عجله و شتاب ذهنی و تحت تأثیر موفقیت اطرافیان قرار گرفتن مهم‌ترین عامل شکست و دست کشیدن افراد از تلاش است. همان افرادی که حداقل چهار سال برای گرفتن یک مدرک کارشناسی از دانشگاه وقت صرف می‌کنند و بعد از آن چندین سال هم برای تحصیل در مقاطع دیگر زمانشان را تلف می‌کنند، حاضر نیستند حتی یک سال برای علایق واقعی خودشان به صورت مداوم تلاش کنند.

به همین دلیل به نظرم در این شرایط داشتن تداوم و تمرکز می‌تواند یک مزیت رقابتی بسیار مهم و تأثیرگذار باشد و باعث دستیابی به موفقیت‌های بزرگ شود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

آنچه برای حفظ تداوم در مسیر یادگیری به آن نیاز داریم

همه مشکلات زندگی تقصیر خودم است!

خودخواهی یا دگرخواهی؟ | پرسش پسر و پاسخ پدر

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

5 دیدگاه

  1. حسین عزیز
    موضوعی که مطرح کردی بسیار کاربردی و به جا بود.
    درست میگی این پرسش وِرد زبون خیلی از آدمهاست.
    به نکته ظریفی اشاره کردی و اون عجله ذهنی بود.
    اتفاقا همین دو روز پیش بود که برای من شبیه چنین داستانی پیش اومد
    در راه بازگشت به منزل حسابی فکرم مشغول شده بود.
    به زیبایی این پرسش رو پاسخ دادی.
    دنیای پرشتاب امروز، انسانها را کم صبر و طاقت بار آورده. از سوی دیگر مشاهده بی پرده زندگی های دیگران نمکی است بر زخمهایشان.

    سپاس از روشنگری‌ات
    استوار بمانی

    1. محمدرضاجان،
      خوشحالم که یادداشتم مورد توجهت قرار گرفته،
      متاسفانه این عجله در رسیدن به موفقیت گاهی وقتها بدون اینکه خود افراد متوجه باشن، باعث شکست و ناامیدی و یاس اونها تو مسیر رسیدن به اهدافشون میشه و بهتره که همواره حواسمون باشه تا گرفتار این دام نشیم.
      ممنونم ازت.
      موفق باشسی.

  2. سلام حسین‌جان. ممنون بابت نکاتی که توی نوشته‌هات مطرح می‌کنی که به نظرم می‌تونه نهیبی باشه برای هر کدوم از ما. مثلا همین موردی که چقدر راحت ما ۴ سال رو برای گرفتن یه مدرک دانشگاهی صرف می‌کنیم اما اگر قرار باشه اون اجبار رومون نباشه چقدر بی‌تاب و بی‌صبریم برای رسیدن به موفقیت. به نظرم اگه همین یه نکته به ظاهر ساده رو توی ذهنمون نگه داریم اتفاقای بزرگ و خوبی می‌تونه برامون بیفته: به عنوان مثال حذف اجبار از زندگی در کنار صبر و تلاش برای رسیدن به دستاوردایی که حالمون رو خوب می‌کنه.

    1. سلام بابک عزیز،
      خیلی خوشحالم از اینکه به وبلاگم سر می‌زنی و نظرت رو اینجا نوشتی.
      البته به نظرم یه نکته بهتر رو به موضوعی که من گفته بودم اضافه کردی و اون هم اینکه باید سعی کنیم صبر و تلاشمون بدون اجبار و بیشتر از روی عشق و علاقه به اهدافمون باشه.
      پیوسته پیگیر مطالب وبلاگت هستم و از خوندنشون هم کلی مطلب یاد می‌گیرم و هم اینکه لذت می‌برم.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *