چگونه یک فرد میتواند با اتکا به فرایندی لذتبخش و خوشایند، حافظه اش را تقویت کند؟ این سؤالی است که میهای چیک سنت میهای در بخشی از کتاب غرقگی به آن میپردازد. او اولین گام در این مسیر را یافتن موضوعی میداند که شخص علاقه واقعی به آن دارد. موضوعی همچون شعر، تاریخ، جغرافیا، آشپزی، نویسندگی یا ورزشی خاص.
گام بعدی در این مسیر شروع به توجه به نکات و عناصر آن زمینه انتخاب شده هست. در واقع وقتی به یک موضوع علاقه داشته باشید و آن را خوب بفهمید باعث خواهد شد که دانشی در ذهن شما شکل بگیرد تا بتوانید تشخیص دهید کدام مطلب ارزش به خاطرسپاری دارد و کدام یک ارزش چنین کاری را ندارد.
اما در این مسیر قرار نیست یک سری واقعیتها یا فهرستهایی مشخص را به خاطر بسپارید. اگر چیزی را انتخاب کنید که دوست دارید همواره آن را در ذهن داشته باشید، اطلاعات تحت کنترلتان درمیآیند و کل فرایند بهخاطرسپاری به جای اینکه کاری سخت و دشوار باشد که از بیرون تحمیل میشود، به فعالیتی خوشایند و لذتبخش تبدیل خواهد شد.
برای مثال کسی که علاقه وافری به شعر دارد، وقتی بداند که شعرهای موردعلاقهاش همیشه در دسترساش هستند و هر گاه که احساس ملال یا افسردگی کرد میتواند به آنها نگاهی بیندازد، احساس کنترل شگفتانگیزی بر خود خواهد داشت. چنین فردی اگر بخشی از این شعرها را به خطر سپرده باشد، احساس خوشایند او عمیقتر هم خواهد شد.
پس در پیش گرفتن این روند در زندگی، نه تنها باعث تقویت حافظه خواهد شد، بلکه باعث میشود سهم احساسات خوب و لذتبخش در زندگی چندین برابر شود و زندگی خوشایندتری را بتوانید تجربه کنید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: