برخلاف آنچه تلقی بسیاری از افراد، شانس و اتفاقات خارج از کنترل انسانها تأثیر بسیاری بر موفقیتها و شکستهایشان دارد. اینکه این روزها سخنرانان انگیزشی و پکیجفروشندگان در فضای دیجیتال و شبکههای اجتماعی، صرفاً تلاش و اراده و پشتکار را تنها عوامل رسیدن به موفقیت میدانند و مقصر اصلی موفق نشدن را خود افراد قلمداد میکنند، چندان منطقی نیست و نباید آن را جدی گرفت. اما شاید بتوان اقداماتی انجام داد تا شانس خود را در رسیدن به موفقیتهای بزرگ هر چه بیشتر افزایش داد. البته باز هم صرفاً در حال افزودن بر شانس خود هستیم نه قطعی کردن امکان موفقیتمان در یک حوزه یا زمینه خاص.
ناوال راویکانت، دستهبندی جالبی از شانس ارائه کرده که به نظرم آشنایی با این نوع نگاه به شانس میتواند برای یافتن مسیر بهتر و اثربخشتر برای دستیابی به اهداف ارزشمند مؤثر باشد.
نوع اول: امیدوار باشید شانس شما را پیدا کند
این نوع شانس به قول ناوال راویکانت شانس کور است. به این معنا که شخص بدون انجام اقدامی نه چندان مهم و تأثیرگذار و به شکلی نامنتظره به موفقیت یا دستاوردی بزرگ برسد. همچون برنده شدن یک ماشین گرانقیمت در یک قرعهکشی.
نوع دوم: تلاش کنید خودتان شانس را پیدا کنید
این نوع از شانس به واسطه تلاش، پشتکار، سختکوشی و دست به اقدام زدن به دست میآید. در واقع در این شکل از خوششانسی فرد دست به اقدامات مختلفی میزند و مدام در پی ایجاد فرصت برای رسیدن به هدف خویش است. در چنین شرایطی این احتمال وجود خواهد داشت که در جایی شانس به فرد رو کند و او موفقیت بزرگی به دست آورد.
نوع سوم: ذهنتان را آماده کنید و به موقعیتهایی که دیگران از دست میدهند حساس باشید
در حقیقت اگر شما مهارت زیادی در یک زمینه داشته باشید، به خوبی خواهید توانست موقعیتهای خوب را در آن زمینه تشخیص داده و دست به اقدام بزنید. موقعیتی که افراد غیرمتخصص در آن زمینه، هیچ وقت متوجه آن نخواهند شد. در واقع این تخصص شماست که حساسیتتان را در خصوص چنین موقعیتهایی افزایش میدهد.
نوع چهارم: در کاری که انجام میدهید، بهترین باشید. تا زمانی که این اتفاق نیفتاده، کارتان را مرتب و بارها بازتعریف کنید. فرصت دنبال شما خواهد گشت. شانس به سرنوشت شما تبدیل خواهد شد.
ناگفته پیداست که نوع چهارم شانس، بهترین نوع و البته سختترین شانس برای دستیابی است. وقتی که شخصیت، برند و مدل ذهنی منحصر به فرد ساخته شود، شانس شما به شکل چشمگیری افزایش پیدا خواهد کرد.
مثالی که خود ناوال راویکانت در این خصوص میزند جالب است:
فرض کنید شما بهترین غواص اعماق دریا در کل دنیا هستید. غواصی شما در اعمال دریا آنقدر مشهور است که هیچ کسی جرئت رقابت با شما را ندارد. بر حسب شانس، یک نفر کشتی گنج غرقشدهای را در اعماق دریا پیدا میکند که نمیتواند به آن دست یابد. با این حساب شانس او به شانس شما گره خورده و ناگزیر از این است که برای رسیدن به آن گنج قیمتی به سراغ شما بیاید و پیشنهاد شما را به هر شکلی که باشد بپذیرد.
در چنین حالتی افراد خودشان شانس خودشان را خلق میکنند و خود را در موقعیتی قرار میدهند که شانس را جذب و آن را به سرمایه تبدیل کنند. آن هم در شرایطی که هیچ کسی فرصت و امکان رقابت برای رسیدن به این موقعیت را حداقل در کوتاهمدت نخواهد داشت. مشخصه دیگر این شانس کور نبودن و هدفمند بودن آن است. به طوری که بیشترین کنترل را میشود بر آن داشت.
در چنین موقعیتهایی قطعیت به حدی بالا هست که حتی شاید دیگر نتوان این موقعیت را شانس نامید. برای رسیدن به این جایگاه باید شخصیت و مدل ذهنی خودتان را آنقدر خاص بسازید که به سرنوشتتان تبدیل شود.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
چهار توصیه از ناوال راویکانت برای گرفتن تصمیمات بهتر
چه کتابهایی برای حل مشکلات ما مناسب تر هستند؟
معرفی کتاب | راهنمای خوشبختی و ثروتمندی به روایت ناوال راویکانت