ما در طول زندگیمان با انواع و اقسام فرصتها مواجه هستیم و شاید بسیاری از افراد داشتن فرصتهای بیشمار را اتفاقی مثبت در زندگی خودشان قلمداد کنند ولی موضوع اصلی این است که همین فرصتها بسیاری از اوقات به آفت زندگی ما تبدیل میشوند.
سختترین و دردآورترین اتفاق برای ما انسانها از دست دادن است. درد از دست دادن بدترین دردی است که تحمل آن برایمان بسیار دشوار و طاقتفرساست.
حال اگر این از دست دادن مربوط به فرصتی باشد که در زمانی محدود آن را به دست آوردهایم، این درد چندین برابر هم خواهد شد.
ما تحمل بسته شدن درِ انتخاب گزینهها به روی خودمان را نداریم.
ما تمام تلاشمان را به کار میبندیم تا همه گزینههایمان را در دسترس نگه داریم.
به ناگاه چشم باز میکنیم و میبینیم که کل منابع خودمان را صرف در دسترس نگه داشتن فرصتهایمان کردهایم و در پی هیچ فرصت مشخصی نرفتهایم.
به نظرم این یک رفتار احمقانه در میان ما انسانهاست. رفتاری که شاید گاهی خودم هم به آن دچار شوم.
ما اجناس زیادی را در حراجیها میخریم، نه به این خاطر که اکنون به آنها نیاز داریم، بلکه به این خاطر که فرصت انتخاب و خرید آن اجناس با قیمت حراجی را از دست ندهیم.
ما به بسیاری از درخواستهای غیرمنطقی نه نمیگوییم، صرفاً به این دلیل که فرصتی را که شاید در آینده داشته باشیم، از دست ندهیم.
ما از بسیاری از موقعیتها و داشتههایمان دل نمیکنیم، نه به این خاطر که به آنها نیاز داریم، به این خاطر که شاید در آینده به آنها نیاز پیدا کردیم.
ما مدام در حال بهرهگیری از تمامی فرصتهای موجود هستیم، غافل از اینکه روزی چشم باز کرده و خواهیم دید که به سن پیری رسیدهایم و حواسمان به خودمان و خانوادهمان و لحظات باارزشمان نبوده است.
در عصر حاضر، مشکل کمبود فرصتها و نبود موقعیتهای مناسب نیست. بلکه چالش اصلی وفور فرصتها و سرگیجه گرفتن ما در هنگام در دسترس بودن بهترین و مناسبترین فرصت و در نهایت تصمیم به حفظ همه گزینههای روی میز است.
ما اگر ۱۰۰۰ فرصت داشته باشیم، حتی حاضر نیستیم، از یکی از آنها چشمپوشی کرده و تعدادشان را به ۹۹۹ تا برسانیم.
ما چارهای نداریم جز اینکه سعی کنیم، خودمان تعدادی از گزینهها و فرصتهای پیش رو را حذف کنیم.
ما چارهای نداریم جز اینکه از فرصتهای بسیاری چشمپوشی کنیم و صرفاً به دنبال یک یا چند فرصت محدود باشیم.
ما باید انتخابهایی هوشمندانه انجام دهیم و در نهایت با قدرت به مسیرمان ادامه دهیم و بیشازاندازه در پی بررسی و سبک و سنگین کردن فرصتهایمان نباشیم.
ما هر تصمیمی بگیریم مطمئناً یک سری نواقص و کموکاستیها در انتظارمان خواهد بود ولی بهترین و هوشمندانهترین کار انتخاب است و فرار از هراس از دست دادن.
یکی از دشوارترین کارهای ممکن در این میان، انتخاب میان دو گزینه خیلی شبیه به هم است که ناچار باید این نوع انتخابها را هم انجام دهیم تا مسیر موفقیت را برای خودمان هموارتر سازیم و به بهترین و کاراترین شکل ممکن از منابعمان استفاده کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را هم بخوانید:
توصیه های متضاد برای رسیدن به موفقیت
درود برتو حسین
یکی از معظلات دنیای امروز دقیقا همین مساله است.اینکه ما خودمان را لایق و توانمند در سایر مشاغل میبینیم و همیشه با تصور خود در آن فضاها بازهم با درصد بالایی خودرا فردی موفق می یابیم.
فکر میکنم این هم یکی از خطاهای اساسی رفتاری ماست و شناخت این مساله اساسا کار مشکلی است.
به شخصه خودم هم درگیر این موضوع هستم با اینکه درنهایت میدانم کدام مسیر منطقی تر است البته شاید بخش بزرگی از این مساله هم به جنبه های روحی و روانشناختی انسان مرتبط است که خود مساله پیچیده ای است.
بابت اشتراک این چالش تشکر میکنم
سلام یعقوب عزیز،
خوشحالم که این یادداشت مورد توجهت قرار گرفته.
متاسفانه افراد زیادی تو زندگیشون دچار این خطا هستند و شاید هیچوقت متوجه اون نشن.
البته غلبه بر اون هم کار آسانی نیست.
ولی آشنایی باهاش خیلی میتونه تو این مسیر کمکمون کنه.
ممنونم ازت.
موفق باشی.