ما انسانها، موجوداتی شدیداً تأثیرپذیر هستیم. تأثیراتی غیرقابلاجتناب و گاه ناخواسته. تأثیراتی که از انتظارات به وجود آمده در درون خودمان، کلیشههای ذهنی و همچنین شنیدهها و مشاهدات روزانهمان به وجود میآیند.
تأثیرپذیری ما گاه به حدی جدی و قابلتوجه است که شاید برای خودمان هم باورکردنی نباشد.
البته این تأثیرات به شکلهای مختلف در ما به وجود میآیند.
تأثیر محیط، انتظارات و کلیشهها بر احساسات ما
انتظارات ما تأثیر زیادی بر احساسات و قضاوتهای ما دارد. ما اگر نسبت چیزی همچون غذا، نوشیدنی، فیلم، کتاب یا هر چیز دیگری انتظار مثبتی داشته باشیم و قبلاً تعاریف مثبتی در مورد آن شنیده یا خوانده باشیم، نسبت به زمانی که همه این موارد منفی باشند، هنگام استفاده از آن حس بهتری خواهیم داشت و تجربه مثبتتری در ما شکل خواهد گرفت.
درواقع اطلاعاتی که قبلاً در مورد موضوعی دریافت کردهایم تأثیر بسزایی در انتظارات ما و درنهایت تجربه ما در هنگام مواجهه با آن موضوع خواهد داشت.
در ادامه سه آزمایش را در خصوص هرکدام از تأثیرات گفتهشده برایتان توضیح خواهم داد.
آزمایش اول
دن اریلی و همکارانش آزمایشی در این خصوص ترتیب دادند. آنها در این آزمایش دو نوع نوشیدنی آماده کردند. نوشیدنی نوع اول یک نوشیدنی استاندارد بود و نوشیدنی نوع دوم همان نوشیدنی اول بود که با افزودن مقداری سرکه به آن تهیه شده بود.
به گروه اول دانشجویان هنگامیکه داشتند این نوشیدنیها را برای انتخاب میچشیدند، نحوه تهیه آنها و همچنین تفاوتشان توضیح داده میشد.
اکثر این دانشجویان با شنیدن این موضوع هنگام چشیدن نوشیدنی دوم، حس ناخوشایندی پیدا میکردند که از چهرهشان مشخص بود و بلافاصله نوشیدنی اول را سفارش میدادند.
اما به گروه دوم دانشجویان قبل از انتخاب و خوردن نوشیدنی هیچ اطلاعاتی ارائه نشد و آنها هیچ پیشزمینه ذهنی و انتظاری از نوشیدنیها نداشتند.
در کمال تعجب مشاهده شد که اکثریت آنها نوشیدنی نوع دوم را انتخاب کردند و بعد از خوردن یک لیوان از آن نوشیدنی، وقتی اطلاعات مربوط به طرز تهیه نوشیدنی به آنها داده شد، از آن استقبال کردند.
درواقع اطلاع دادن به شرکتکنندگان در مورد افزودنی سرکه بعد از چشیدن نوشیدنی (بهجای گفتن پیش از آن) تعداد شرکتکنندگانی را که تصمیم گرفتند به نوشیدنیشان سرکه اضافه کنند دو برابر کرد.
یعنی قضاوت افراد وقتیکه بدون هیچ پیشفرض و انتظاری نوشیدنیها را چشیدند، نسبت به زمانی که اطلاعاتی در مورد نوشیدنیها داشتند و پیشفرضی در آنها به وجود آمده بود، کلاً تغییر کرد.
آزمایش دوم
در آزمایشی دیگر محققان دو گروه از افراد را در دو محل مجزا از هم جمع کردند و از آنان خواستند با کلمات بههمریخته جملاتی درست کنند.
کلمات گروه اول اکثراً کلماتی نظیر «پرخاشگر»، «گستاخ»، «آزاردهنده» و «فضول» بود و کلمات دادهشده به اعضای گروه دوم کلماتی مؤدبانه نظیر «شریف»، «باملاحظه»، «مؤدب» و «حساس» بود.
بعدازاینکه دو گروه جملات را با کلمات دادهشده درست کردند، بلافاصله به محل دیگری رفتند و در حضور آنها آزمایشگر در حال توضیح دادن مطلبی به فردی دیرفهم بود. تلاش آزمایشگر در مقابل افراد گروه اول و دوم منجر به نتیجه نمیشد.
جالب اینکه افراد گروه اول بهطور متوسط بعد از ۵.۵ دقیقه و افراد گروه دوم بهطور متوسط بعد از ۹.۳ دقیقه تحملشان تمام شد و صحبتهای آن دو را قطع و توصیههای خود را ارائه کردند.
درواقع افراد از جملات و حتی کلماتی که قبل از یک رویداد از آنها استفاده کرده بودند، بهراحتی تأثیر پذیرفتند و بر اساس آن اقدام کردند. درحالیکه اگر این موضوع به آنها گفته شود، بههیچوجه در این خصوص متقاعد نخواهند شد و به نظرشان اینگونه خواهد رسید که جملات و کلمات قبل از این اتفاق تأثیری بر رفتار و طرز برخوردشان نداشته است و آنها درهرصورت به این شکل با موضوع مواجه میشدند.
آزمایش سوم
در آزمایش بعدی درست مثل آزمایش قبلی کلماتی بامعنا و مفهوم سالخوردگی به گروهی از افراد داده شد تا با آن جملاتی درست کنند. بعد از درست کردن جملات، مدتزمان طی راهرو ساختمان برای خروج با گروه کنترل مقایسه شد.
در کمال تعجب مشاهده گردید که افراد گروه مورد آزمایش تحت تأثیر کلمات و جملاتی بودند که لحظاتی قبل به کار برده بودند و مدتزمان طی کردن آن راهرو بهطور قابلملاحظهای بیشتر از مدتزمان صرف شده توسط گروه کنترل بود.
به این صورت که تأثیر کلمه سالخوردگی باعث شده بود روح و جسم افراد ویژگیها و مشخصههای آن کلمه را پذیرفته و بهصورت کامل از آن تأثیر بپذیرند.
نتایج بهدستآمده از آزمایشات صورت گرفته
با توجه به نتایج بهدستآمده، احتمالاً این نتایج برای شما هم مثل من عجیب و درعینحال تکاندهنده هستند. درواقع ما همواره و به طرز شدیدی از محیط اطراف خودمان تأثیر میپذیریم.
حتی شنیدن کلمات خاص هم بر رفتار و اعمال ما تأثیر باورنکردنیای میگذارد.
آزمایش اول نشان داد که چگونه ادراکات و عقاید پیشین ما میتوانند بر دیدگاههای ما سایه بیندازند و رفتارهای آینده ما را متأثر کنند.
برای مثال اگر به مردم پیشاپیش بگوییم که چیزی ممکن است بدمزه باشد احتمال زیادی دارد که آنها با ما موافقت کنند، نه به این خاطر که تجربهشان چنین میگوید، بلکه به خاطر اینکه انتظارش را دارند.
بنابراین وقتیکه ما پیشاپیش باور کنیم چیزی قرار است خوب باشد، عموماً تجربه خوبی خواهیم داشت و هنگامیکه فکر کنیم که بد خواهد بود، بهاحتمالزیاد لحظات خوبی را تجربه نخواهیم کرد.
با توجه به نتایج این آزمایش به نظر میرسد با ارائه تعاریف و نقدهایی مثبت نسبت به یک فیلم یا یک کتاب خاص میتوان تجربه مثبتی را از تماشای آن فیلم یا مطالعه آن کتاب برای افراد به وجود آورد.
در خصوص کلیشهها هم این موضوع مصداق دارد. تصورات کلیشهای و قالبی انتظارات خاصی از اعضای یک گروه یا یک جامعه خاص نزد ما ایجاد میکنند؛ همچنین میتوانند بهطور نامطلوبی هم در رفتارهای ما و هم در ادراکات ما نفوذ کنند.
بر اساس تحقیقات انجامگرفته در خصوص تأثیر کلیشهها و قالبهای فکری، ما نهتنها هنگامیکه تصوری قالبی از یک گروه خاص از مردم داریم، رفتار متفاوتی نشان میدهیم، بلکه خود افراد یا جامعه هدف هم وقتی از برچسبی که رویشان خورده است آگاه میشوند، بهطور متفاوتتری رفتار میکنند.
نتایج آزمایشهای دوم و سوم هم نشانگر تأثیر باورنکردنی کلمات و جملاتی هستند که ما همواره خودمان را در معرض آنها قرار میدهیم، بدون اینکه متوجه باشیم.
ما همواره در شبکههای اجتماعی و در صفحات و کانالهای مختلف و همچنین از طریق رسانههای متعدد در حال مطالعه و تماشای محتواهای متنوع و گوناگون هستیم و بسیاری از اوقات آگاهی و توجه کافی نسبت به میزان تأثیرپذیری خودمان از آنها نداریم.
با توجه به این موضوع لازم هست حساسیت بیشتری نسبت به رسانههایی که پیگیر محتوای تولیدی آنها هستیم و همچنین افراد همنشین خودمان داشته باشیم تا بتوانیم کنترل بیشتری بر روحیات و رفتارهایمان داشته و لحظات باکیفیتتر و بهتری برای خودمان بسازیم.
پینوشت: این یادداشت بر اساس آزمایشات اشارهشده در کتاب Predictably Irrational از دن اریلی نوشته شده است.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، مطالب زیر را هم بخوانید:
فرصتهای بی شمار و هراس از دست دادن
1 دیدگاه