آیا یادگیری از تجربیات همیشه می‌تواند مفید باشد؟

به نظر می‌رسد ما انسان‌ها به دلیل تأکید بیش از حد جامعه بر ارزشمند بودن تجربه و کاربلد بودن افراد باتجربه، ارزشی بیش از حد برای تجربه قائل هستیم. البته که من قصد نفی کردن ارزش بالای تجربیات دیگران را ندارم؛ بلکه معتقدم بد نیست نگاهی مجدد به آنچه ما تجربه می‌خوانیمش و جایگاه بالایی برای آن قائلیم، داشته باشیم و با توجه و وسواس بیشتری در یادگیری از تجربیاتی که خودمان یا دیگران صاحبش هستیم، به خرج دهیم.

به نظرم نوع نگاه به تجربه و درس گرفتن از آن اهمیت بسیار بالایی دارد. اینکه یک نفر از چندین راه پیش‌روی خودش یکی را برگزیده و در مسیر، تجربیات بسیار آموخته، به این معناست که چندین و چند راه دیگر را که می‌توانسته انتخاب کند، انتخاب نکرده و هیچ اطلاعی هم از اینکه اگر آن راه‌ها را انتخاب می‌کرده و می‌پیموده، کارها چطور پیش می‌رفت و به چه نتیجه‌ای می‌رسید، ندارد.

پس من اگر راهی را انتخاب و آن را طی کرده‌ام، فقط می‌توانم از مشاهدات و آموخته‌هایی که در آن مسیر داشته‌ام برای دیگران بگویم و قضاوت‌هایم در خصوص مسیرهایی که انتخاب نکرده‌ام و نرفته‌ام، در جایگاه تجربه، هیچ اعتبار و ارزشی نخواهد داشت.

اما مشکل دیگر که شاید بیشتر نادیده گرفته شود و توجهی به آن نشود قضاوت در این مورد هست که تجربیات ما چه دستاوردهایی برایمان داشته‌اند. این کار آنطور که در نگاه اول به نظر می‌رسد، چندان ساده نیست.

اگر من امروز انتخابی کرده‌ام و تصمیمی گرفته‌ام، دستاوردهای آن انتخاب و آن تصمیم دقیقاً چه زمانی معلوم می‌شوند؟ من کی می‌توانم به این نتیجه برسم که دستاوردهایی که به دست آورده‌ام و هزینه‌هایی که بابت آن تصمیم و آن انتخاب پرداخته‌ام، مشخص شده‌اند؟ آیا اگر همین امروز هزینه‌ها را از دستاوردها کم کنم، می‌شود سود خالص حاصل از آن تصمیم؟

چنین قضاوتی کار چندان سهلی نیست و به راحتی هم قابل تشخیص نخواهد بود. از این رو شاید کسی تصمیمی گرفته باشد و اکنون بعد از گذر چند ماه از تجربیات خویشتن در مورد آن تصمیم بگوید. با این حال معلوم نیست که چند سال بعد آثار آن تصمیم و تجربه به چه شکلی نمایان خواهند شد.

دوستی، بعد از سبک و سنگین کردن‌های بسیار تصمیم به مهاجرت می‌گیرد، دوست دیگری هم از مهاجرت منصرف می‌شود و تصمیم می‌گیرد در کشور خود ادامه تحصیل دهد. بعد از چند سال هر دو دوست دارای تجربیات فراوان در این زمینه هستند. اما تشخیص اینکه چه موقع می‌توان دستاوردها و هزینه‌های تصمیمات آنان را مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد، به نظرم کاری هست سخت و شاید نشدنی.

از این رو، صِرف اینکه یک نفر ادعا کند در زمینه‌ای خاص صاحب تجربه هست و ما هم فکر کنیم که با تکیه بر تجربیات دیگران می‌توانیم تصمیمات و انتخاب‌های بهتری داشته باشیم، لزوماً درست نیست و شاید روش درستی برای گرفتن تصمیم نهایی نخواهد بود.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

قاعده توقف در تصمیم گیری

تعصب نتیجه گیری و پیامدهای آن

تصمیم گرفتن یا تصمیم نگرفتن؟ کدام اولویت بالاتری دارد؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *