تصمیم گیری در موقعیتهای مختلف بسته به شرایط، قواعد و قوانین مختلفی دارد. این قواعد و قوانین که برخی از آنها ممکن است در طول زمان و بر اساس تجربه به دست آمده باشند، گاهی میتوانند بسیار پیچیده باشند. اما برخلاف آنچه تصور میشود، قوانین پیچیده همیشه اثربخشتر از قوانین ساده نیستند؛ بلکه گاهی در موقعیتهای سخت شاید بد نباشد به قواعد ساده روی بیاوریم و از آنها استفاده کنیم تا نتایج بهتری بگیریم. از جمله این قواعد ساده میتوان به قاعده توقف اشاره کرد.
قاعده توقف به موقعیتی اشاره دارد که شما با توجه به شرایط پیچیده حاکم هیچ ذهنیتی نسبت به اینکه چه زمانی نیازمند بازنگری در تصمیمتان هستید، ندارید. در این صورت قاعده توقف به کمکتان خواهد آمد. چنین قواعدی معمولاً توسط افراد مجرب و ماهر یک حوزه تعریف میشوند.
برای مثال جرالد لوب، بازرگان و سرمایهگذار مشهور والاستریت معتقد بود به محض اینکه متوجه شدیم ده درصد از قیمت سرمایهامان کاسته شده باید بلافاصله آن را بفروشیم. خود او هم اولین عملکننده به این قاعده بود.
معمولاً در مذاکرات تجاری هم چنین قاعدهای قبل از مذاکره تعیین میشود. به این معنا که مذاکرهکنندگان بر اساس شرایط خود و جو حاکم بر مذاکرات حد پایینی از قیمت یا حد بالایی از امتیازاتی که باید واگذار شود را برای خودشان تعریف میکنند و تحت هیچ شرایطی حاضر به عبور از آن حد نمیشوند.
این قاعده میتواند در خرید و فروش خانه و ماشین یا در مذاکره برای تعیین حقوق و مزایای شغلی هم مورد استفاده قرار گیرد.
بزرگترین مزیت چنین قواعدی این هست که غیرمشروط هستند و در شرایط سخت و پیچیده و گاه استرسبار میتوانند کمککننده باشند و مانع از متحمل شدن خسارت یا زیان بیش از حد شوند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: