کنجکاوی و پرسشگری لازمه اعتلای فکری

ما برای دستیابی به دانایی حقیقی ناگزیر از برانگیختن پیوسته حس کنجکاوی خویش هستیم و مهم‌ترین عامل برای برانگیختن حس کنجکاوی داشتن حساسیتی سرشار نسبت به محیط پیرامونی خودمان هست. محیطی که زندگی در آن برای ما به یک عادت تبدیل شده اما چه بسیار عوامل تأثیرگذاری که ما نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت هستیم.

بسیاری از ما می‌نگریم بدون اینکه ببینیم، می‌شنویم بدون اینکه گوش دهیم، می‌خوانیم بدون اینکه مطالعه کنیم، می‌اندیشیم و حرف می‌زنیم بدون اینکه فکر کنیم. حتی می‌توانیم بپرسیم بدون اینکه دغدغه پرسش داشته باشیم. پرسشی که اشتیاق و شگفتی برنینگیزد پرسشی است که فرقی نمی‌کند چه پاسخی می‌گیرد.

اما اعتلای پرسشگری، فراتر بردن آن از پرسش درباره چیستی و چرایی به پرسش از روند آتی موضوع، یعنی پیش‌بینی تغییر آن است. می‌پرسیم: «چه می‌شد اگر این چیز چنین یا چنان بود؟» یا «اگر برای این چیز یا موضوع، علت دیگری در نظر گیرم چه می‌شود؟» یا «اصلاً مگر می‌شود این چیز یا موضوع، متفاوت از آنچه هست باشد؟» با اعتلای پرسشگری به پیش‌بینی روند موضوع‌ها، وضعیت‌ها و … کنجکاوی بی‌پایان می‌ماند.

برای اینکه کنجکاوی هرگز با بن‌بست مواجه نشود باید متکی به اصل شکاکیت شود. «به همه‌چیز شک کردن» شعار فرد کنجکاوی است که می‌خواهد تا به آخر کنجکاو بماند. شکاکیت پادزهر خط قرمزهای فکری است تا تداوم‌بخش کنجکاوی باشد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

بسیاردانندگی یا دانایی؟

۴ ملاک برای پذیرش نظرات و دیدگاه‌های سلبریتی‌ها و بزرگان یک حوزه

نادانی فعال شده و جهالتی که نادیده گرفته می‌شود

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. سلام دوست بسیار عزیزم
    بعد از ماهها وقتی دوباره به وبلاگتون سر زدم و دیدم که مثل سابق هر روز مطلب منتشر میکنید خیلی لذت بردم
    تفاوت من با شما در همین نوشته پایینی از مطلب خودتون هست

    ما برای دستیابی به دانایی حقیقی ناگزیر از برانگیختن “”پیوسته”” حس کنجکاوی خویش هستیم

    ای کاش ………..

    1. سلام مهرداد عزیز،
      خوشحالم که بعد از چند ماه دوباره به اینجا سر می‌زنی.
      واقعیت اینه که بعد از این همه مدت بی هیچ اغراقی وابستگی زیادی به نوشتن در اینجا پیدا کرده‌ام و این کار به یک عادت برای من تبدیل شده است به طوری که ننوشتن برای من خیلی سخت‌تر از نوشتن است.
      البته که این کار جز این که یک عادت برای من باشد، به یک فعالیت با کلی دستاوردهای ارزشمند هم تبدیل شده است.
      ای کاش می‌توانستم این لذت و این همه دستاورد را به همه دوستان عزیزم به وضوح نشان دهم تا آنها هم بی هیچ شکی مشغول این کار شوند ولی افسوس که شدنی نیست.
      ممنون که باز هم اینجا نوشتی.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *