کتاب لطیفه‌های شیرین بهلول

بهلول

همین‌طور که در حال گشت زدن در کتاب‌فروشی بودم، کتابی نظرم را جلب کرد که در بالای جلد آن نوشته بود «طنز نوجوانان» و عنوان اصلی آن «لطیفه‌های شیرین بهلول» بود.

بعد از ورق زدن کتاب، تصمیم به خرید آن گرفتم.

کتاب‌های طنز این‌چنینی که شامل داستان‌ها و حکایت‌های طنز هستند، علاوه بر آموزنده بودنشان برای اوقات فراغت و همچنین اوقات کوتاه خالی میان مشغله‌های روزانه می‌توانند انتخاب خوبی باشند.

این کتاب را محمدرضا شمس گردآوری و بازنویسی کرده و انتشارات پیدایش منتشر کرده است.

بیشتر ما ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها تا حدودی با بهلول و داستان‌های او آشنایی داریم.

در مقدمه این کتاب هم توضیحاتی در این خصوص داده شده است.

اولین موضوع بیان‌شده معنی کلمه بهلول است که بنا بر گفته نویسنده این کتاب به معنای گشاده‌رو و زیباچهره و زیرک است. این اسم گاهی به اشخاصی که در عین حق‌گویی و حاضرجوابی، شیرین حرف می‌زنند نیز گفته می‌شود.

در ادامه نویسنده حکایت‌های مختلفی را در مورد بهلول و زندگی او بیان کرده است. ازجمله اینکه:

بهلول در تاریخ شیعه به‌عنوان حکیمی پاک‌باز و گریزان از خدمت ستمکاران شناخته شده است.

بهلول پیش از آنکه خود را به دیوانگی بزند زندگی اشرافی داشت، ولی به خاطر محبت به دین و اهل‌بیت دست از تجملات دنیایی کشید و بااینکه بارها بهترین پست‌های مملکت را به او پیشنهاد کردند قبول نکرد و با نان خشک و لباس مندرس زندگی کرد و زیر بار منت هارون نرفت.

در ادامه مقدمه کتاب، حکایت‌هایی از اینکه چرا بهلول خود را به دیوانگی زده آمده است.

لطیفه‌های عنوان‌شده در کتاب که گاها از حکایت‌های گلستان سعدی هم در میان آن‌ها ولی به اسم بهلول دیده می‌شود، بسیار شیرین و دارای نکات آموزنده فراوانی هست.

در ادامه چند لطیفه از لطایف این کتاب را برایتان نقل می‌کنم.

 

تشییع‌جنازه قاضی

قاضی شهر فوت کرد. جمعیت زیادی به تشییع‌جنازه آمدند. یک نفر از بهلول پرسید: «توی تشییع‌جنازه بهتر است آدم در جلو تابوت باشد یا عقبش؟»

بهلول جواب داد: «جلو یا عقب تابوت فرقی ندارد، باید سعی کنی توی تابوت نباشی.»

 

خلیفه شدن بهلول

هارون‌الرشید از بهلول پرسید: «دوست داری خلیفه شوی؟»

بهلول جواب داد: «نه»

هارون پرسید: «چرا؟»

بهلول جواب داد: «چون من تابه‌حال با این دو چشم مرگ سه خلیفه را دیده‌ام، ولی تو که خلیفه‌ای، مرگ دو تا بهلول را هم ندیده‌ای!»

 

سبک بودن اندیشه

از بهلول پرسیدند: «علت سنگینی خواب چیست؟»

جواب داد: «سبک بودن اندیشه، هرچقدر اندیشه آدم سبک‌تر باشد، خوابش سنگین‌تر می‌شود!»

 

دنیا را چگونه می‌بینی؟

ابلهی از بهلول پرسید: «دنیا را چگونه می‌بینی؟»

بهلول گفت: «تو زندگی خوبی خواهی داشت!»

ابله تعجب کرد و گفت: «این چه جوابی است که به من می‌دهی؟»

بهلول گفت: «جواب خوبی است، چون عاقل چیزی را که می‌داند، نمی‌گوید. اما چیزی را که می‌گوید، می‌داند.»

 

این شهر چند عاقل دارد؟

بهلول زمانی در بصره بود؛ به او گفتند: «دیوانه‌های این شهر را برای ما بشمار.»

گفت: «دیوانه‌های این شهر آنقدر زیادند که نمی‌شود آن‌ها را شمرد، اما اگر بخواهید عاقل‌ها را می‌شمارم که چندتایی بیشتر نیستند.»

 

اگرچه این کتاب برای نوجوانان نوشته شده، ولی به نظرم نکات و مطالب آموزنده‌ای هم برای بزرگسالان دارد.

برای خرید اینترنتی کتاب می‌توانید از طریق این لینک اقدام کنید.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

کتابخوانی یا وبخوانی ؟ کدام بهتر است ؟

تندخوانی آفت یادگیری عمیق

معرفی کتاب «بهتر بنویسیم»

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. آقا ما رو پرت کردی به ده سال پیش! همون موقع هم لذت می‌بردم از این داستان‌های کوتاه در مورد بهلول، الان هم لذت بردم. در مراجعه بعدی به انقلاب حتما می‌خرمش. دم شما گرم!
    اینش خیلی قشنگ بود:

    سبک بودن اندیشه

    از بهلول پرسیدند: «علت سنگینی خواب چیست؟»

    جواب داد: «سبک بودن اندیشه، هرچقدر اندیشه آدم سبک‌تر باشد، خوابش سنگین‌تر می‌شود!»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *