زمان کمیابترین منبع انسانها در این دنیاست. ما هر منبع دیگری را با هزینه کردن و یا حتی با دزدی میتوانیم به دست آوریم اما خرید یا دزدی زمان امکانپذیر نیست. هر روز ۱۴۴۰ دقیقه در حساب بانکی زمانی ما واریز و در انتهای روز موجودی این حساب صفر میشود. از این رو تعریف شادمانی بر اساس گذر زمان و دستیابی به آن بسیار مهم و تأثیرگذار خواهد بود و میتواند نقشی مهم در زندگی ما داشته باشد.
در واقع هدف اصلی ما در زندگی باید این باشد که زمانمان را طوری سپری کنیم که در طول زمان، لذت و هدفمندی تجربه شدهمان حداکثر شود و طبیعتاً این زمان هرچقدر که طولانیتر باشد، شادمانی ما هم در زندگی بیشتر خواهد بود.
به همین دلیل ماندن در شغل یا رابطهای که نه هدفی برای ما دارد و نه لذتی از آن نصیبمان میشود، صرفاً اتلاف ارزشمندترین سرمایه عمرمان خواهد بود.
از طرفی شادمانی فقط مدت زمان و کمیت آن نیست بلکه کیفیت زمان نیز در آن اهمیت فوقالعادهای دارد؛ بنابراین همیشه زیاد خوابیدن بد نیست. در واقع در صورتی که ما به مدت طولانیتری احساس بهتری داشته باشیم، احساس شادمانیمان هم بیشتر خواهد شد.
به خاطر همین هم هست که هنگام داشتن احساس خوب، زمان برای ما بهسرعت سپری میشود ولی در فعالیتهای ناخوشایند و دردناک گذر زمان با سرعت خیلی کمتری احساس میشود.
خطای دیگری که وجود دارد، این است که ما انسانها در تصمیمگیریهای خودمان به امروز بیشتر از فردا اهمیت میدهیم و به فردا هم بیشتر از پسفردا؛ بنابراین احساسات و ترجیحات ما در زمانهای نزدیک وزن بالاتر و در نتیجه تأثیر بیشتری در تصمیماتمان دارند. به همین دلیل علاقه و تمایل ما به خوشیهای زمان حال خیلی بیشتر است و این یکی از دلایل کمصبری و عجول بودن ما انسانهاست.
درواقع درک ما انسانها از مدتزمان بر اساس فاصلهای که از آن داریم، متفاوت است. برای مثال دو روز فاصله از امروز تا پسفردا خیلی طولانیتر از دو روز فاصله میان روز سیام و روز سی و دوم به نظر میرسد. بر این اساس عقب انداختن لذتهای امروز به آینده برای ما بسیار دشوار است ولی در موقع برنامهریزی این دشواری را چندان احساس و درک نمیکنیم.
گاهی اوقات ما برای افزایش احساس شادمانی خودمان نیاز به زمان داریم؛ یعنی با گذر زمان میزان شادمانی ما حالتی صعودی به خود میگیرد و به همین دلیل لازم هست که صبر کنیم و با این صبر کردن میزان شادمانی خودمان را در آینده افزایش دهیم.
برای مثال وقتی اکنون سیگار نمیکشیم یا کیک شکلاتی و بستنی نمیخوریم، به میزان زیادی از خوشی ما کاسته میشود ولی وقتی صبر کنیم، با توجه به بهبود شرایط سلامتیمان، میزان خیلی بیشتری از شادمانی را تجربه خواهیم کرد.
از این رو به نظر میرسد بسیاری از عدم موفقیتهای ما در رسیدن به اهداف و همچنین شادمانیهای بزرگ ریشه در همین خطای ذهنی دارند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
طراحی شادمانی | کتابی از پاول دولان
طراحی شادمانی | نقطه تعادل شما در نوسان میان لذت و هدف کجاست؟