هر اقدامی از طرف انسانها نیاز به یک محرک یا دلیل ذهنی دارد. ما معمولا عادت داریم برای شروع انجام هر کاری توجیه لازم را داشته باشیم، در غیر این صورت ذهنمان هیچوقت برای اقدام کردن توجیه نشده و فرمانی صادر نخواهد کرد. این ویژگی بهظاهر منطقی و حسابشده امکان دارد در مواقعی به یک نقص بزرگ برای ذهن انسان تبدیل شده و مانع از حرکت او در مسیر رشد و پیشرفت شود.
هر انسانی در ابتدای زندگی خود و در دوران کودکی، کنجکاوی بی حد و حصری برای کشف حقایق و موضوعات جدید دارد و این کنجکاوی و علاقه به یادگیری باعث میشود او بتواند پیوسته به کاوش در دنیای اطراف خویش بپردازد و به چیزهایی نو در آن دست یابد.
اما بعد از اینکه همین انسان از لحاظ سنی رشد کرد و به قول خودش به مرور بالغ شد، دیگر خبری از این کنجکاوی نیست؛ در این صورت به راستی حرکت در مسیر رشد و پیشرفت و کسب آگاهی در زمینههایی که در آنها ضعف دارد از چه طریقی امکانپذیر خواهد بود؟
به نظرم بزرگترین نقص ذهن آدمی این است که وقتی فاقد آگاهی و دچار نادانی یا کجفهمی باشد، هیچوقت به خودی خود و به شکلی مستقل متوجه چنین نقصی در خویش نخواهد شد و این یک نقطه کور و شاید نقصی بزرگ برای فرمانده دستگاه فیزیولوژی و بدن پیچیده انسانی باشد.
به عبارتی دیگر انسانها به تنهایی هیچوقت قادر به تشخیص ندانستههای خودشان نیستند و این باعث میشود که اگر تعاملی با افراد آگاهتر و مطلعتر از خودشان نداشته باشند، قادر به قرار گرفتن در مسیر آگاهی و رشد و پیشرفت فردی نباشند.
من اگر در تفکر انتقادی ضعف دارم، اگر دچار ضعف در استدلال هستم، اگر نسبت به دنیای اطراف خودم دچار کجفهمی هستم، اگر اطلاعاتم در یک زمینه خاص ناقص یا اشتباه است، اگر نادان هستم، در صورتی که بازخوردی از دیگران نگیرم و یا با فردی بهتر و مسلطتر در این زمینه آشنایی نداشته باشم، قادر به تشخیص این ضعفها نخواهم بود و اقدامی هم در جهت افزایش آگاهی و مهارت خودم انجام نخواهم داد.
برای غلبه بر این نقص بزرگ ذهنی لازم است همواره با افرادی که در زمینههای مختلف از ما بهتر، برتر و مسلطتر هستند، ارتباط داشته باشیم. از طرفی مطمئناً ارتباط با افرادی آگاه و دارای مهارت در تمامی جنبهها برای ما امکانپذیر نیست. از این رو تنها راهحل باقیمانده برای ما، مطالعه و آشنایی با نقصها، کمبودها و نادانیهای خودمان از این طریق خواهد بود.
بنابراین ابتدا بایستی بپذیریم که ما به عنوان انسان دارای یک نقص بزرگ ذهنی هستیم و توانایی تشخیص نادانیها و ناآگاهیهای خودمان را بدون وجود محرک و انگیزه لازم، نداریم و برای رفع این نقص ناگزیر از مطالعه هستیم و تا زمانی که خودمان را مجاب به مطالعه نکنیم و این کار را به یک عادت روزمره تبدیل نکنیم، همچنان در دام جهل و نادانی گرفتار خواهیم ماند؛ چه بسا هیچوقت هم متوجه گرفتاری خودمان در چنین دامی نشویم و تا آخر عمر در آن باقی بمانیم و در نهایت با همان جهل، نادانی و ناآگاهیهای نخستین دنیا را ترک گوییم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
اهداف شما فرایندمحور هستند یا نتیجه محور؟
تمرکز منفی یا تمرکز مثبت ؟ | روشی اثربخش برای ایجاد عادات خوب
سلام حسین جان
توی پست امروزم ازت غیبت کردم.
راضی باش 😉
زنده باد حسین عزیز،
خیلی ممنونم از لطفت
لینک پستت رو با اجازهت اینجا هم میذارم.
از دل پست های منتشر نشده
موفق باشی