خیلی مهم است که برای رسیدن به شادمانی سخت تلاش نکنید. این تلاش بهاحتمالزیاد نتیجه عکس خواهد داد. در حقیقت فشار به خود برای داشتن لحظات شاد نتیجهای جز خراب شدن تجربههایمان را در پی نخواهد داشت.
نیازی نیست مدام به دنبال شرکت در عروسیها، مهمانیهای شلوغ و خوشحالیهای ساختگی دیگر باشید تا شادمانیتان در زندگی بیشتر شود. فکر کردن بیشتر به این موضوع زندگیتان را خرابتر خواهد کرد.
در واقع هر چه بیشتر به این فکر کنید که چطور میتوانید تبدیل به یک فرد خیلی شادمان شوید، فاصله میان خود واقعی و خود ایدهآلتان مدام بیشتر و بیشتر خواهد شد و این باعث ناامیدی بیشتر و شادمانی کمتر میشود.
فرض کنید شما همواره در تلاش هستید تا مثبتتر فکر کنید، بیشتر شاد باشید، لحظات لذتبخش بیشتری را تجربه کنید؛ از طرفی این فکر کردنها باعث ایجاد ناسازگاری بیشتر در درونتان میشود؛ چون ذهنتان در انتظار لحظات خوشایند از زندگی هست و در عمل چنین اتفاقی نمیافتد و این شرایط باعث نارضایتی بیشتر و احساس بدبختی افزونتر خواهد شد.
ما حتی اگر در انتخابها و تصمیماتمان هم تلاشی بیشازاندازه برای دستیابی به مطلوبترین گزینه بکنیم، بهاحتمالزیاد نتیجهی معکوس خواهیم گرفت. بر اساس مطالعات و تحقیقات صورت گرفته گاهی اوقات سپردن این مسئولیت به بخش ناخودآگاه مغز و سیستم یک ذهنی باعث به وجود آمدن تجربیات بهتر ذهنی خواهد شد.
آزمایشی در دانشگاه آمستردام انجام شد که در آن شرکتکنندگان میتوانستند از میان پنج پوستر حاوی تصاویر جذاب یکی را انتخاب کرده و با خود ببرند. دانشجویان در این آزمایش به سه گروه تقسیم شدند.
گروه اول – بلافاصله بعد از دیدن پوسترها و بدون اینکه فرصتی برای تفکر داشته باشند، یکی را انتخاب میکردند.
گروه دوم – پوسترها را میدیدند و به مدت هفت و نیم دقیقه یک بازی فکری انجام میدادند و بعد از اتمام بازی پوستر موردنظرشان را انتخاب میکردند.
گروه سوم – فرصت کافی داشتند تا پوسترها را تکبهتک نگاه کرده و در موردشان فکر کرده و در نهایت بهترین پوستر از نظر خودشان را انتخاب کنند.
بهاحتمالزیاد شما تمایل خواهید داشت جزو دسته سوم باشید و شاید در زندگی شخصیتان هم همواره به دنبال قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی برای تصمیمگیری و انتخاب هستید.
اما نتایج آزمایش نشان داد افراد گروه دوم نسبت به دو گروه دیگر رضایت خیلی بیشتری از انتخابهایشان داشتند و شادمانی بیشتری را تجربه کردند.
شاید اینطور به نظر برسد که در تصمیمات پیچیدهای همچون انتخاب ماشین این شرایط حاکم نباشد و نیاز باشد که صرفاً از طریق تفکر و تأمل آگاهانه نسبت به تصمیمگیری اقدام کرد.
اما دانشمندان طی تحقیقی، از مغز افراد در هنگام گرفتن تصمیمات به شکلهای مختلف، اسکن MRI گرفتند و متوجه شدند در هرکدام از انتخابهای آگاهانه و ناآگاهانه بخشهای متفاوتی از مغز فعال میشوند که نشانگر این است که وقتی مغز آگاهانه مشغول کار دیگری هست، ذهن ناخودآگاه ما در حال تجزیهوتحلیل و پردازش اطلاعات برای گرفتن تصمیمات بهتر و انتخابهای ایدهآلتر هست.
ازاینرو همیشه تلاش آگاهانه برای رسیدن به بهترین گزینه، ایدهآلترین حالت ممکن نیست. دفعه بعدی که در حال خرید و انتخاب رنگ و مدل لباستان بودید، بهتر است مشغول به کار دیگری شوید و به ذهنتان فرصت بدهید در حالتی ناخودآگاه گزینهها را تجزیهوتحلیل کند و بعد از آن انتخاب نهایی را انجام دهید.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
طراحی شادمانی | کتابی از پاول دولان