ما انسانها ذاتاً محروم از مهارت سفر احساسی در زمان هستیم. وقتی در آرامش کامل هستیم، توانایی پیشبینی رفتارها و تمایلات خود در آینده را نداریم و وقتی هم که در بحبوحه پرکاری و شاید بحران هستیم، نمیتوانیم حس و حال خودمان را در زمان آرامش تجسم کنیم و این در نهایت به ناهمخوانی رفتاری منجر میشود.
کافی است یک وعده غذای مفصل بخورید تا هیچ حسی نسبت به زمان گرسنگی نداشته باشید. در چنین موقعیتی اگر از من بخواهند که برای وعده بعدی خودم غذایی انتخاب کنم، کاملاً احساس ناتوانی خواهم کرد. البته حالت برعکس این هم وجود دارد و آن زمانی هست که ما بسیار گرسنه هستیم. در این صورت اصلاً نخواهیم توانست حالت سیری و راحتی را به خوبی تجسم کنیم.
وقتی محققان قبل و بعد از ورزش سنگین از افراد در مورد این موضوع سؤال کردند که اگر در میانه جنگل بدون آب و غذا باشند، بیشتر بابت نیاوردن غذا حسرت میخورند یا نیاوردن آب، پاسخ افراد مبنی بر حسرت خوردن به خاطر نیاوردن آب، از ۶۱ درصد قبل از ورزش به ۹۲ درصد بعد از ورزش تغییر کرد. به این معنا که قبل از انجام ورزش سنگین و تشنگی شدید، فقط ۶۱ درصد افراد معتقد بودند که اگر در وسط جنگل بدون آب و غذا گیر بیفتند، به خاطر نیاوردن آب همراه با خود پشیمان خواهند شد. اما بعد از ورزش کردن و حین تشنگی مفرط این عدد به ۹۲ درصد افزایش یافت.
این نبود مهارت در سفر احساسی و در نتیجه ناهمخوانی رفتاری، در مواقعی که ما قرار است کاری را در یک موعد زمانی مشخص انجام دهیم، هم اتفاق میافتد و معمولا در چنین شرایطی اکثر افراد انجام کار اصلی را تا لحظات آخر به تعویق میاندازند و معمولاً هم در نهایت به مشکل برمیخورند.
به نظر میرسد بهترین و مؤثرترین راه غلبه بر این مشکل، تلاش در جهت تعیین ضربالعجل و متعهد شدن به انجام بخشهای مختلف کار در زمانهای تعیین شده باشد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
کاستن از سرعت تفکر، راهکاری برای هوشمندی بیشتر