مهارت بالا در سپر بلا کردن محیط

بسیاری از اوقات مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین چیزی که ما نیاز داریم تا بتوانیم به رشد و پیشرفت دست یابیم و در نهایت تبدیل به انسانی شویم که دوست داریم، نه امکانات و دارایی‌های متنوع و متفاوت بلکه توجه ویژه به نوع تعاملی است که با محیط داریم. به این معنا که بسیاری از اوقات به شکلی نابجا و غیرمنطقی محیط را سپر بلای بسیاری از کاستی‌ها و کوتاهی‌های خودمان می‌کنیم و تمام تلاشمان را به کار می‌بندیم تا به بهترین شکل ممکن فرافکنی کنیم. به نظر می‌رسد ما انسان‌ها تبحر بالایی در چشم‌پوشی از ضعف‌ها و اشتباهات خودمان و مرتبط ساختن کمبودها به محیط بیرون داریم. مارشال گلدسمیث به شکل خیلی زیبایی این مشکل را مطرح می‌کند:

ما عاشق اینیم که محیطمان را سپر بلا کنیم. هدف‌های روشنی ترسیم نمی‌کنیم، چون باید به افراد بسیار زیادی پاسخ بدهیم. درباره هدف‌های موجود دل‌دل می‌کنیم، چون هدف‌های بیش از اندازه‌ای در نظر داریم. ناشادیم، چون شغلمان بی‌آینده می‌نماید. روابط سودمند ایجاد نمی‌کنیم، چون دیگران با ما راه نمی‌آیند. در محل کار دل به کار نمی‌دهیم، چون شرکت از کمک کردن به ما پرهیز می‌کند. و الی آخر.

ما همان‌قدر که در سپر بلا کردن محیط خود مهارت داریم، در بخشش خودمان بابت ضعف‌هایمان تبحر داریم. وقتی محیط سپر بلایی این‌چنین در دسترس باشد، به ندرت خودمان را برای اشتباه‌ها یا انتخاب‌های بد توبیخ می‌کنیم.

چند بار تاکنون شنیده‌اید که همکاری با تصدیق «من ذاتا آدم بدبختی‌ام» مسئولیت هر بدبختی‌ای را که در محیط کار احساس می‌کند بر عهده گرفته باشد؟ هرگز عیب از ما نیست، از جای دیگری است.

این ارزیابی صادقانه کنش و واکنش بین این دو نیرو –محیط و خودمان— است که نحوه تبدیل ما را به انسانی که دوست داریم باشیم بیان می‌کند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

نسخه پیشنهادی ری دالیو برای موفقیت

تشدید تعهد و مرز باریک میان مقاومت قهرمانانه و یکدندگی احمقانه

دو نقل قول الهام بخش از نسیم طالب

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *