شاید شما هم افرادی را دیده باشید یا خودتان هم جزو آن دسته از افراد باشید که یک برنامه را به شکلی جدی شروع میکنند و هدف اصلیشان کسب موفقیت قطعی در آن زمینه هست؛ ولی بعدها وقتی اوضاع مطابق انتظارشان پیش نمیرود، تجدید نظر در اهداف انتخابی و روش در پیشگرفتهشده، اولین گزینهای نیست که به ذهنشان میرسد و به سمتش میروند، بلکه با عنوان سرسختی و پشتکار، هر چه بیشتر روی همان برنامه و همان هدف و همان شیوه پافشاری میکنند و منابع بیشتری را برای رسیدن به نقطه تعیین شده هزینه میکنند. این همان تشدید تعهد هست.
شواهد نشانگر این موضوع هستند که مردم تا مدتها شغلهای کمدرآمدشان را حفظ میکنند، نمیتوانند از ازدواجهای بدفرجام خود دل بکنند، پروژههای بیآینده را ادامه میدهند، کارآفرینها با وجود شکستهای متعدد بر استراتژیهای شکستخورده خود پافشاری میکنند، سیاستمداران همچنان بودجه و نیروی انسانی بیشتری را در مبارزات شکستخورده فدا میکنند. دلیل همه اینها مغالطه هزینه سوخته و تشدید تعهد است که اتفاق میافتد.
افراد با تشدید تعهدات خویش در پی این هستند که عزت نفس خودشان را حفظ کنند، مانع از تخریب ذهنیت خوب دیگران نسبت به خودشان شوند و در نهایت تصمیمات قبلی خودشان را تغییر ندهند اما همین کار باعث وقوع شکستهایی بزرگتر میشود که قابل پیشگیری بودند.
آدام گرنت در کتاب دوباره فکر کن این طور در مورد مرز باریک میان مقاومت قهرمانانه و یکدندگی احمقانه سخن میراند:
نکته طعنهآمیز این است که سرسختی (ثبات قدم) به عنوان یکی از معروفترین موتورهای موفقیت، میتواند موجب تشدید تعهد هم بشود. سرسختی ترکیبی از اشتیاق و پشتکار است و تحقیق نشان میدهد که میتواند یکی از محرکهای اصلی ما برای دستیابی به اهداف بلندمدت باشد. اما وقتی پای تجدیدنظر در میان باشد، سویه تاریک خود را نشان خواهد داد.
آزمایشها نشان میدهند که انسانهای ثابتقدم، بیش از دیگران روی یک عدد خاص در بازی رولت شرط میبندند و تمایل بیشتری برای پایبندی به وظایف شکستخوردهای دارند که موفقیت در آنها غیرممکن است.
حتی محققان گفتهاند که احتمال مرگ کوهنوردان ثابتقدم در صعودهایشان بیشتر است، زیرا مصمماند هرآنچه از دستشان برمیآید را صرف رسیدن به نوک قله کنند. مرز باریکی میان مقاومت قهرمانانه و یکدندگی احمقانه وجود دارد. گاهی اوقات بهترین نوع سرسختی، جزم کردن عزم و روی برگرداندن است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
روند خطرناک جایگزینی عقلانیت با احساسات و هیجانها
چگونه یادگیری را برای خودمان راحت و لذتبخش کنیم؟
آیا بازخوانی یک متن باعث یادگیری و بهخاطرسپاری بهتر آن میشود؟