مغز چپ یا مغز راست ، کدام مهم‌تر است؟

به‌احتمال‌زیاد شما هم مثل من می‌دانید که مغز از دو نیمکره تشکیل شده که هرکدام عملکرد مشخصی دارند و وظایف خاصی را انجام می‌دهند.

البته این موضوع اخیراً کشف شده و تا قبل از سال ۱۹۵۰ دانشمندان معتقد بودند که نیمکره چپ یعنی همان سمتی که قلب در آن سمت قرار دارد، نیمه اصلی است و نیمکره راست عملکرد مهم و قابل توجهی ندارد.

در سال ۱۹۵۰ دانشمندی به نام Sperry که در مورد بیماران صرع تحقیق می‌کرد، متوجه شد که هر دو طرف مغز عملکرد مهم و تأثیرگذاری دارند که بدون هرکدام، افکار و عملکرد ما کامل نخواهد بود.

Sperry در این خصوص می‌نویسد:

به نظر می‌رسد دو شیوه فکر کردن وجود دارد که به‌صورت نسبتاً متفاوتی با نیمکره‌های راست و چپ به نمایش درمی‌آیند.

به این شکل که نیمکره چپ ترتیبی می‌اندیشد، در تحلیل عالی است و به واژه‌ها می‌پردازد. نیمکره راست کل‌گرایانه می‌اندیشد، الگوها را تشخیص می‌دهد و احساسات و حالات غیرکلامی را تفسیر می‌کند.

Sperry به خاطر این کشف برنده جایزه نوبل شد.

البته عملکرد نیمکره‌های مغز به این شکل نیست که وقتی یک سمت کار می‌کند، سمت دیگر خاموش شود؛ بلکه منظور از اینکه یک سمت کار خاصی را انجام می‌دهد این است که در مواقعی که چنین کارهایی انجام می‌شود بخش‌هایی از آن نیمکره، فعالیت بیشتری دارند و نقش مهم‌تری ایفا می‌کنند.

یافته‌های دانشمندان و محققان در مورد نحوه عملکرد نیمکره‌های مغز را می‌توان در چهار گروه دسته‌بندی کرد:

۱. هر نیمکره سمت مخالف بدن را کنترل می‌کند

برای مثال کنترل دست و پای چپ توسط نیمکره راست مغز و کنترل دست و پای راست توسط نیمکره چپ مغز ما صورت می‌گیرد.

در این خصوص آنچه برای من جالب بود، تفاوت بین نوشتارهای افراد چپ‌دست و راست‌دست هست که به نظرم شاید بتوان با تحقیقاتی که در این خصوص انجام می‌شود، به الگوها و نتایج جالبی دست‌یافت.

۲. نیمکره مفهومی در مقابل نیمکره منطقی

نیمکره چپ مغز معمولاً مسئولیت امور منطقی و ترتیبی را بر عهده دارد و هر کاری که لازم باشد به‌صورت زنجیروار و به ترتیب انجام شود، بایستی با کنترل نیمکره چپ انجام شود.

نیمکره راست بر کلیات تمرکز داشته و توانایی تفسیر مفاهیم و موضوعات مختلف را به‌صورت هم‌زمان و کلی دارا است. به این معنی که انجام کارهای هم‌زمان بر عهده نیمکره راست است.

برای مثال نیمکره راست در مشاهده هم‌زمان چند شکل و درک مفهوم کلی، توانایی بالایی دارد.

۳. تفسیر متن و زمینه

در برخورد با رویدادها و مشاهدات مختلف، نیمکره چپ وظیفه درک جزئیات و نیمکره راست وظیفه درک و تفسیر کلیات و مفاهیم را بر عهده دارد.

برای مثال وقتی ما متنی را می‌خوانیم، نیمکره چپ وظیفه درک معنی تک‌تک کلمات را بر عهده دارد ولی نیمکره راست معنی و مفهوم کلی را دریافت می‌کند.

۴. تفسیر جزئی و تصویر کلی

نیمکره چپ مسئول تفسیر جزئیات است و نیمکره راست مسئول تفسیر کلیات و دریافت پیام اصلی.

برای مثال وقتی ما به قیافه یک نفر توجه می‌کنیم، هرکدام از اعضای صورتش یک وضعیت و حالتی دارد که نیمکره چپ آن را دریافت می‌کند. از طرفی کل صورت و قیافه او یک حالت مشخص دارد که احساس و پیام خاصی را منتقل می‌کند. دریافت و تفسیر این پیام کلی بر عهده نیمکره راست مغز است.

تفاوت‌های فردی

البته کارکرد و وظایف دو نیمکره راست و چپ در این حد که ما فکر می‌کنیم، جدا از هم و به‌صورت مستقل نیست بلکه دو طرف در تعامل و در کنار همدیگر کار اصلی مغز را در درک و فهم موضوعات انجام می‌دهند و نقش مکمل را در کنار هم دارند.

ولی نقش هرکدام در هر وظیفه و کاری که انجام می‌شود، پررنگ‌تر از دیگری است.

با توجه به موارد گفته‌شده، در حین مشاهده یک اتفاق و یا مطالعه یک متن، ابتدا نیمکره چپ وارد عمل می‌شود و جزئیات را برداشت می‌کند و درنهایت نیمکره راست مسئولیت درک و تفسیر مفهوم و معنای کلی را عهده‌دار می‌شود.

درواقع نیمکره چپ منطق، توالی و تحلیل را به عهده دارد و نیمکره راست از ترکیب، حالات عاطفی، زمینه و تصویر کلی مراقبت می‌کند.

برخی افراد بیشتر در به‌کارگیری توانایی‌های نیمکره چپ مغز خود قوی هستند. این افراد با توالی، منطقی اندیشیدن و رویه‌های شبه کامپیوتری راحت‌ترند.

افراد دیگری هم هستند که در اندیشیدن کل‌گرایانه، شهودی و غیرخطی راحت‌تر هستند و بهتر عمل می‌کنند.

همین تفاوت‌های عملکردی و مهارتی باعث ایجاد تفاوت‌های شغلی و جایگاه افراد در سطح جامعه و مشاغل شده است.

ازآنجایی‌که این مبحث و این موضوعات برای خود من جذابیت فراوانی دارد، سعی خواهم کرد در نوشتارهای آینده بیشتر در این مورد توضیح دهم.

پی‌نوشت: منبع این نوشتار کتاب ذهن کامل نو نوشته دنیل پینک است.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از مطالعه این مطلب، نوشتارهای زیر را هم مطالعه کنید:

آیا کاهش قدرت خلاقیت با افزایش سن واقعیت دارد؟

یک پیشنهاد خوب برای شناسایی نقاط قوت و ضعف خودتان

برای تجربه یک زندگی خوب، آثار داستانی بخوانیم یا آثار غیرداستانی؟

 

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *