شگفتی‌ها و حیرت‌ها و نقشی که سیستم یک بازی می‌کند

همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، سیستم یک مغزی ما، همواره آماده‌به‌کار و هوشیار هست تا هر سؤال، ابهام یا مشکلی پیش آمد، بلافاصله رفعش کند و اگر احیاناً این کار از دستش بر نیامد، سیستم دو را به یاری بطلبد. این سیستم جهان شخصی ما را در قالب مدلی در خود ذخیره می‌کند و پیوسته در حال به روز کردن آن است و بر اساس این مدل تصمیمات، تشخیص‌ها و ترجیحات مختلف را اعلام می‌کند.

شاید یکی از مهمترین کارهای سیستم یک اعلام وضعیت شگفتی یا حیرت در موقعیت‌های مختلف باشد که باعث می‌شود ما هوشیاری بیشتری کسب کنیم و بسته به موقعیتی که در آن قرار داریم مناسب‌ترین و عقلانی‌ترین تصمیم را بگیریم. شگفتی و حیرت هم زمانی ایجاد می‌شود که رخدادی خارج از چارچوب مدل ساخته شده توسط سیستم یک برایمان رخ دهد.

در واقع هر رویدادی که ما در معرضش قرار می‌گیریم یا هر موضوعی که یاد می‌گیریم، به عنوان داده‌ای وارد سیستم یک مغزی می‌شود و به مرور اگر تکرار شود تبدیل به قاعده‌ای از هزاران قاعده ذخیره شده در آن می‌شود و مدل شناسایی شده توسط سیستم یک از جهان شخصی ما را شکل می‌دهد.

کافی است در هنگامی که در کنار خیابان ایستاده‌ایم، متوجه شویم رنگ تمام ماشین‌های عبوری، سبز فسفری است. در چنین موقعیتی سیستم یک به شکلی خودکار تشخیص می‌دهد که آنچه دارد مشاهده می‌کند، چیزی خارج از مدل دنیای شخصی ماست و دچار حیرت و شگفتی می‌شود.

اما کافی است که چند روز پشت سر هم ببینیم که رنگ ماشین‌هایی که در شهر عبور و مرور می‌کنند، سبز فسفری هست. بعد از آن دیگر وقتی صبح از خانه بیرون می‌آییم شگفت‌زده نخواهیم شد و هیچ چیز عجیب و غریبی را نخواهیم دید.

تمام این اتفاقات و فرایندهای ذهنی به شکلی خودکار اتفاق می‌افتند طوری که گاهی اوقات ما اصلاً متوجه نمی‌شویم که چه تغییراتی در مدل دنیای ساخته شده توسط سیستم یک اتفاق افتاده و چه رویدادها و فجایعی برایمان عادی شده‌اند. به طوری که دیگر هیچ وقت با دیدن این اتفاقات، احساس حیرت و شگفتی بهمان دست نمی‌دهد.

اگر امروز هواپیمایی سقوط کند و دویست نفر سرنشین آن کشته شوند، همه ما ناخودآگاه دچار حیرت می‌شویم و بعد حس ناراحتی و تأسف بهمان دست می‌دهد. اما کافی است که مدتی این سقوط‌ها به شکلی تکراری و پشت سر هم اتفاق بیفتند. در این صورت هست که دیگر سقوط هواپیما و کشته شدن انسان‌ها به اتفاق عادی زندگی ما بدل می‌شود.

این روزها طبق آمارهای غیررسمی بیش از هزار نفر در کشور ما جانشان را به خاطر یک بیماری از دست می‌دهند. اما این اعداد دیگر برای ما شکلی عادی پیدا کرده‌اند و انگار به جزئی از مدل ساخته شده از دنیای ما توسط سیستم یک تبدیل شده‌اند.

اگر چند سال پیش از ما می‌پرسیدند: «اگر در این کشور روزی یک بیماری مسری بیاید که هر روز جان بیش از هزارنفر از هموطنانت را بگیرد، چه کاری اقدامی انجام می‌دهی؟»، همگی متفق‌القول می‌گفتیم که حاضریم روزها و ماه‌ها خودمان را در خانه زندانی کنیم ولی گرفتار این بیماری نشویم. اما این تا زمانی هست که چنین حوادثی جزو مدل ساخته‌شده از دنیای بیرون توسط سیستم یک نشده باشند. وقتی این اتفاق افتاد دیگر نمی‌شود کاری کرد.

البته مثال‌ها و نمونه‌های از این جنس در دنیای ما زیاد هستند. فقط بهتر است حواسمان به روند تبدیل به هنجار شدن اتفاقات عجیب و غریب دوروبرمان باشد. شاید بعضی اوقات لازم باشد که سیستم دو را درگیر کنیم و آگاهانه به خودمان یادآوری کنیم که این چیزی که اتفاق می‌افتد نه عادی هست و نه منطقی. باید کاری کرد. کاری که شاید متفاوت از کاری باشد که توده مردم انجام می‌دهند.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

تأثیر خلق خوش بر شهود و خلاقیت

خودفرسایی و گرفتاری شناختی | عوامل ایجاد خطا در قضاوت‌ها

قوی سیاه چیست؟ چگونه با اتفاقات فاجعه‌بار غافلگیر نشویم؟

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *