هر چه بیشتر در مورد زندگی بزرگان و افراد موفق میخوانم و بیشتر پیش میروم، اهمیت تعیین قطعی زمین بازی در زندگی، به نظرم افزونتر و تعیینکنندهتر میشود. زمین بازیهایی که انتخاب میشوند و بر روی آنها تمرکزی حداکثری صورت میگیرد.
برعکس افراد موفق افراد عادی همزمان مشغول بازی در چندین زمین بازی هستند و برای این کارشان هم توجیههای مختلفی دارند. توجیههایی همچون اینکه
- نباید سر موضوعات به این مهمی ریسک کرد،
- نباید همه تخممرغها را در یک سبد چید،
- نباید تمام پلهای پشت سر را خراب کرد،
- نباید به شانسهایی که در زندگی وجود دارند، پشت پا زد،
- نباید موقعیتهای خوب را از دست داد،
- بهتر است این گزینه را هم در کنار بقیه گزینهها داشته باشم،
و دلایلی از این دست که اتفاقاً دوستان و اطرافیان هم هر چه بیشتر بر آن تأکید کرده و در عمل فرد را به عدم تمرکز بر یک موضوع واحد تشویق میکنند.
البته که منظورم پرهیز قطعی از تغییر زمینهی تخصصی یا کاری نیست؛ بلکه موضوع این است که اگر هم روزی تصمیم گرفتیم مسیر خودمان را در زندگی تغییر دهیم و در زمینه دیگری ادامه دهیم، مشکلی وجود نخواهد داشت؛ اما تمرکز حداکثری بر زمینه کاری جدید مهمترین پیشنیاز رشد و پیشرفت و موفقیت در آن زمینه خواهد بود.
آنچه آموختهام این است که افراد بزرگ همیشه نههای بزرگ و قطعی در زندگیشان گفتهاند و اتفاقاً این نه گفتنها هدایت کننده اصلی آنان به سوی قلههای موفقیت بودهاند؛ این دست کشیدن از شانسهای دیگر و قمار کردن بر یک گزینه مشخص و گفتن این جمله که «قرار نیست من جز این زمین در زمین دیگری بازی کنم.».
و البته که این ریسکهای بزرگ هستند که دستاوردها یا شکستهای بزرگ را با خود به همراه خواهند داشت. پس اگر دوست داریم که موفقیتهای بزرگی به دست آوریم، ناچار از پشت کردن به بسیاری از موفقیتهای کوچک و تمرکز حداکثری بر یک هدف مشخص هستیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
مسری بودن کار خوب | آیا مهربانی واگیردار است؟