در دوره دبیرستان، یک همکلاسی داشتیم که خودش را بسیار مستعد و باهوش میدانست. هر وقت کسی نمره بالایی میگرفت یا موفقیتی کسب میکرد، میگفت:«کافی است من هم تصمیم بگیرم، آن وقت خواهید دید که این کار را بهراحتی و با صرف نصف وقت و انرژی که او گذاشته میتوانم انجام دهم.» و با این باور همیشه سرخوش بود.
البته این دوستمان حرف بی خودی هم نمیزد، ولی مسئله این بود که سختترین بخش کار، همان خواستن و عملی کردن ادعاها بود و او عملا میخواست ارزش کار همکلاسیهای دیگر را کمارزش جلوه دهد.
یادم هست یکی از دانشآموزان رتبه خوبی در المپیاد آورده بود، این همکلاسی ما بلافاصله گفت : «من اگر نصف زمانی را که او برای درس خواندن صرف کرده، مطالعه کرده بودم، میتوانستم مدال طلای المپیاد جهانی را بگیرم.«
خلاصه اینکه این دوست ما تماماً ادعا بود و آنقدر از این ادعاها کرده بود که بیشتر از همه خودش باورش شده بود که واقعاً انسان بزرگی هست و قابلیتهای فراوانی دارد. این موضوع باعث ایجاد حس برتری و دلخوشی زائدالوصفی در او شده بود.
او از نظر سطح درسی پایینتر از متوسط کلاس بود. این را هم بنا به گفته خودش، چون نمیخواست و نمیخواند، نمره پایین میگرفت و فقط کافی بود اراده کند که هیچ وقت نکرد و شاید هم جرئتش را نداشت.
البته ما آن موقع معیار و محک دیگری غیر از درس و نمره نداشتیم تا بدانیم که آیا همکلاسیمان واقعا استعداد و توانایی سرشاری دارد یا نه. او هم در هیچ زمینهی خاصی دست به عمل نزد تا ببینیم که چند مرده حلاج است.
کاری به درست و نادرست بودن کار این همکلاسیمان که درس و مدرسه را زیاد جدی نمیگرفت ندارم و نمیدانم که بعدها چه کاری انجام داد و وضع زندگیاش اکنون چگونه است.
ولی این روزها وقتی که در شبکههای اجتماعی میچرخم، تعداد زیادی از این افراد را میبینم. افرادی که با مشاهده هر فرد موفقی، یا در پی بیارزش جلوه دادن موفقیت او هستند و یا اینکه خودشان همان عنوانی را که فرد با کلی تلاش آن را کسب کرده، در ابتدای اسم خود در پروفایلشان اضافه میکنند.
این دسته از افراد انگار که مدام در حال تلاش برای کسب القاب و عناوین دهانپرکن بدون هیچ تلاش و زحمتی هستند.
خیلی کم پیش میآید که در شبکههای اجتماعی بگردیم و به این دسته از افراد متخصص برنخوریم. هر کدام از این افراد حداقل در چند زمینه متخصص و صاحبنظر هستند ولی هیچ خروجی ازشان نمیتوان دید.
شبکههای اجتماعی پر است از کارآفرین، مخترع، استراتژیست، مدیر، کوچ و … . ولی با وجود این همه متخصص در زمینههای مختلف خروجیهای جامعه با ورودیها متناسب نیستند.
واقعیت این است که دنیای امروز دنیای افراد سختکوش، باپشتکار و موفق است. افرادی که با تلاش و تمرکز و اختصاص زمان به جایگاههای رفیع رسیدهاند.
فرد هرچقدر هم که مستعد باشد تا زمانی که نتواند در زمینه مشخصی، تخصص خود را عملیاتی کند، هیچ فایده و بهرهای نخواهد برد.
با پیدایش و مطرح شدن افراد موفق در جامعه، اکثر مردم تشنه چنین موفقیتها و عناوینی هستند ولی تعداد بسیار کمی حاضر به تحمل رنج و مشقت رسیدن به آنها هستند.
به همین دلیل هم هست که به جای اینکه در تلاش باشند تا جایگاه موردعلاقه خودشان را کسب کنند، راحتترین کار ممکن را انجام میدهند و تصور میکنند با گذاشتن عناوین در مقابل اسمشان، خواهند توانست به فردی موفق در جامعه تبدیل شوند و همان امتیازات، احترامات و جایگاهها را کسب کنند.
غافل از اینکه این کار شاید در بهترین حالت بتواند، توجه تعداد محدودی از افراد را جلب کند و حالت سرخوشی موقت به آنها بدهد وگرنه خودشان بهتر از همه میدانند که هیچ تخصص و جایگاهی ندارند.
باید همیشه این موضوع را مدنظر داشت که موفقیت و جایگاهی که با تلاش و پشتکار و بعد از شکستهای متعدد حاصل میشود بههیچعنوان قابل جایگزینی با ادعاهای توخالی، اختصاص عناوین و جلب توجه دیگران نیست و این نوع کارها نتیجه و تاثیر مثبتی در پی نخواهد داشت.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
اعتیاد فراگیری که نابودکننده اعتماد به نفس است
3 دیدگاه