ارتباطاتی که بین ما و دیگر انسانها شکل میگیرد، بر پایه درک و فهمی است که ما و آنها از دنیا داریم و بر این اساس انتظارات و توقعاتی هم به جود میآید.
همیشه برایمان سؤال پیش میآید چرا آنچه را ما میبینیم و درک میکنیم، آن یکی نمیبیند و درک نمیکند و یا اینکه چرا با وجود اینکه هزاران و میلیونها نفر یک صحنه را میبینند، گاه عکسالعملها و واکنشها به آن یک اتفاق در این حد متفاوت هست.
اتفاقی که در مناظرات و هنگام بروز اختلاف نظرهای مختلف رخ میدهد این است که هر دو طرف عموماً موضع خود را برتر، قویتر و بر حقتر از دیگری میدانند و جالبتر آنکه معمولاً در انتها هر دو طرف خود را به نوعی برنده به حساب میآورند.
در حالی که اصولاً نباید در این حد فاصله و اختلاف وجود داشته باشد.
این اختلاف دیدگاهها و عقاید را در جنبههای مختلف سیاسی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی و … میتوان مشاهده کرد.
اما دلیل این همه اختلاف در حالی که اصول و ارزشهای ریشهای و اصلی بسیاری از افراد سطح جامعه معمولاً یکسان است، در چیست؟
ریشه اصلی و بنیانی این حجم از اختلاف نظرها و دیدگاهها از آنجا ناشی میشود که هیچ دو نفری در این دنیا، واقعیت بیرونی یکسانی ندارند.
در حقیقت ما بخش قابل توجهی از واقعیت را آن گونه که دوست داریم دریافت و ادراک میکنیم.
از این رو بسیاری از ادراکات ما ممکن است نزدیک به ادراکات دیگران باشد که در غیر این صورت هرگز نمیتوانستیم با هم کنار بیاییم، ولی شبیه هم نیستند.
در واقع هر کدام از ما انسانها، دنیا را آن طور که میخواهیم میبینیم و نه آن طور که هست.
با توجه به این موضوع میتوان گفت دنیای هر کدام از ما متفاوت از دیگری و منحصر به فرد است.
به همین دلیل هم هست که شاید در ظاهر آنچه ما میبینیم با آنچه دیگران میبینند یکی باشد ولی در عمل در دنیای هر کدام از ما به گونهای دیگر معنا مییابد و به شکلی دیگر تفسیر میشود.
از این رو هیچ وقت نبایستی از انسانها انتظار برداشتها و برخوردهای یکسان در جایگاهها و موقعیتهای مختلف داشته باشیم و بهتر است اختلاف نظر را در زمینههای مختلف به رسمیت بشناسیم که این موضوع امری کاملا عادی و طبیعی ست.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه مطالب زیر را مطالعه کنید:
1 دیدگاه