چرا در مورد مشکلات و مسائل روزمره نمی‌نویسم؟

اکنون که بیش از پانصد یادداشت در این وبلاگ منتشر شده و سعی‌ام بر این بوده که هیچ روزی از روزهایم بدون یادداشت نوشتن در آن سپری نشود، دوست دارم پاسخی به برخی از دوستان همیشه منتقد بنویسم.

در این مدت تمامی تلاشم بر این بوده که در دام روزمرگی‌ها و حرف‌های بی سر و ته و بی فایده گرفتار نشوم. امیدوارم در این مسیر تا حدی موفق عمل کرده باشم.

هرچند در این مسیر از انتقادها و نارضایتی بعضی دوستان در امان نبوده‌ام.

برخی از مخاطبانم از من انتظار داشته‌اند که گاهی هم در مورد مشکلات و مسائل روزمره بنویسم و به آنها هم اشاره‌ای بکنم. از تورم، از بیکاری، از سیاست داخلی و خارجی و هزاران مشکل دیگر.

این نقدها گاهی ملایم و دوستانه و گاهی بسیار تند و گزنده بودند.

برای ننوشتن از این قسم مسائل شاید دلایل مختلفی بتوان عنوان کرد ولی مطمئناً دلیل آن گرفتار نبودن خودم به آن مشکلات و لمس نکردنشان نبوده است که بودن و زیستن در جامعه ایرانی، ناگزیر درگیر شدن در مشکلات و معضلات مختلف را هم با خود به همراه دارد.

اما یکی از دلایل اصلی را شاید بتوان، بی‌حاصل بودن چنین بحث‌هایی عنوان کرد. اینکه با گفتگو و نوشتن از این قسم مسائل، مطمئناً مشکلی حل نخواهد شد.

قبلاً در خلاصه‌ای که برای کتاب هفت عادت مردمان مؤثر نوشته‌ام، به این موضوع اشاره کردم که:

افراد منفعل همیشه روی چیزهایی تمرکز می‌کنند که نمی‌توانند آن را کنترل کنند. چیزهایی مثل تورم که یا اصلاً با آن آشنایی ندارند و یا به آن اعتقادی ندارند. این افراد ساعت‌ها در مورد گرانی و نقش دولت و سایر نهادها در آن بحث می‌کنند بدون آنکه بتوانند کاری انجام دهند و یا اصلاً کنترلی بر موضوع داشته باشند.

در سمت مقابل افراد فعال و موفق تشخیص می‌دهند که حتی اگر شکایتشان به‌جا و درست هم باشد، کنترلی بر موضوع ندارند و برای همین وقت خود را صرف اموری می‌کنند که بتوانند از طریق آنها اوضاع را کنترل کرده و شرایط را بهبود بخشند.

از طرفی برای مطالعه و خواندن چنین مطالبی نیازی به مراجعه به وبلاگ من نیست. بیشتر از همه در شبکه‌های اجتماعی  این مباحث مطرح می‌شود و در مرحله دوم در تاکسی و اتوبوس و جمع‌های خودمانی در مورد این نوع مسائل صحبت می‌شود که اگر قرار بود با این بحث‌ها اتفاق مثبتی رخ دهد، مطمئناً تا اکنون نتیجه‌ی آن را دیده بودیم.

البته من لزوم شکل گرفتن بحث‌های تخصصی در زمینه‌های مختلف را نفی نمی‌کنم و به نظرم بزرگان و متخصصان امر به حد کافی از طریق رسانه‌های شخصی و عمومی این مهم را به انجام می‌رسانند و اگر من بخواهم به این حوزه‌ها ورود پیدا کنم، جز همان بحث‌های اشاره شده دستاورد مفیدی نصیب مخاطبین این وبلاگ نخواهد شد. 

دوستی عنوان کرده بود که برای اینکه تعداد مراجعینم را افزایش دهم و به قول خودش کلیک خور مطالب سایتم بالا باشد، از این مسائل نمی‌نویسم.

مطمئناً نوشته‌های مربوط به مسائل و موضوعات پیش‌پاافتاده و غر زدن‌های تکراری در جامعه ما خریداران و دوستداران بیشتری دارد تا مطالب و موضوعاتی که من در این وبلاگ در موردشان می‌نویسم. به نظرم می‌رسد، اگر هدفم افزایش ترافیک و جذب مخاطب حداکثری بود، نباید در این مسیر گام می‌گذاشتم.

شاید بتوان این نوشتار را تا چند هزار کلمه ادامه داد که مطمئناً برای مخاطبین این وبلاگ حاصلی در پی نخواهد داشت و مطلب به‌دردبخوری نصیبشان نخواهد شد.

از این رو قصد دارم این یادداشت را با جملاتی از کتاب ذهن و همه چیز نوشته مقصود فراستخواه به پایان ببرم.

به‌زیستی ذهنی (یا بهروزی ذهنی یا بهروزی فاعلی یا نیک‌بودی ذهنی) از مفاهیم نسبتاً جدید است که در علوم اجتماعی و رفتاری به میان آمده است. بر اساس این نظریات، رفاه و نیک‌بختی بشر هر قدر هم واجد شاخص‌های بیرونی (مثل درآمد، سلامت، آزادی، حق و حقوق، رفاه اجتماعی، برخورداری از توسعه و شرایط عینی مناسب و …) باشد، درونمایه‌ای سابجکتیو و ذهنی دارد. خوشحالی از یک جهت و بلکه از بسیاری جهات امری درونی و ادراکی است. نیک‌بختی بشر هرچند معدات و مقومات بیرونی (آبجکتیو) دارد، اما خود این مقومات بیرونی نیز حاصل جریانات ادراکی و درونی بشرند.

 

عوامل پیش‌برنده بیرون‌ذهنی می‌توانند شرایط به‌زیستی ما را تسهیل کنند، همانطور که عوامل بازدارنده‌ای در بیرون ذهن مانع خوشبختی ما می‌شوند، اما همه اینها با قیدی بسیار تعیین‌کننده همراه‌اند و آن «کارکرد ذهن» ماست. عوامل بیرون‌ذهنی، چه مثبت و چه منفی، بر حسب وضع ذهن ماست که عمل می‌کنند. بسته به ترکیب حالات ذهن ماست که تأثیر عوامل بیرونی کم یا زیاد و حتی مثبت یا منفی می‌شود. ذهن مثل یک فیلتر و مثل یک متغیر نیرومند تعدیل کننده عمل می‌کند.

 

آنچه از آن خود ماست و سهم ما در این عالم است، کارکرد ذهن ماست. ذهن ما خصوصی‌ترین سرمایه حیات ماست که قدرت‌های بیرونی به سختی می‌توانند از ما بستانند. ذهن ما بادبان قایق هستی ما به فرض افتادن در دریای متلاطم زندگی است. در شرایط توفانی قایقران‌های ماهر محلی حتی از نیروی باد کاملاً مخالف استفاده می‌کنند. می‌دانید رمز و راز این کار چیست؟ راز کارشان زاویه بادبان آنهاست. بادبان خود را چنان در برابر باد مخالف تنظیم می‌کنند که حتی از نیروی این باد مخالف در جهت حرکت در عکس آن بهره می‌گیرند. ما نیز می‌توانیم بادبان ذهن خود را در برابر بادهای مخالف بیرونی مدیریت کنیم و به کار بگیریم. این بستگی به طرز نگاه ما، به وضع ادراکی و نگرشی و اندیشه‌ای و احساسی و عاطفی و ارادی ما دارد. سلامت روانی در تحلیل نهایی نوعی وضع ذهنی است. ذهن است که می‌تواند وضعی معطوف به امید و عشق و محبت و مسرت و نوع‌دوستی پیدا بکند، به جای وضعی معطوف به یاس و نفرت و خشونت.

 

ذهن ما می‌تواند با نوع صورتگری خویش در تعریف رضایت‌بخش جهان شرکت کند و نیز در تغییر مطلوب جهان سهیم شود. رویدادها، مصائب، بیماری‌ها، جنگ، قحطی، جدایی، و شکست همه مواد و محتویاتی هستند که ذهن می‌تواند آنها را به صورت‌های مختلف – خوب یا بد – درک، تلقی و تفسیر کند.

 

حرف‌های دیگران و رفتارهای دیگران را می‌توان به صورت‌های مختلف تعبیر کرد و انواع صورت‌بندی‌های سودمند و زیان‌بار، صورت‌های روشن یا تیره و تار و کارآمد یا ناکارآمد از آنها به دست داد. ما با طرز نگاهمان به افراد شکل‌های زیبا و زشت به آنها می‌دهیم.

پیشنهاد می‌کنم فرصت مطالعه این کتاب را از دست ندهید که شاید خواندن آن باعث تحولی عظیم در نوع نگرش شما به خودتان و دنیای اطرافتان و همچنین سبک زندگی‌تان شود.

 

عضویت در کانال تلگرامی روزنوشته ها

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

زندگی یعنی مبارزه، زندگی یعنی مسابقه

اثر پروانه ای رفتارهای انسانها

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

4 دیدگاه

  1. ((مطمئناً نوشته‌های مربوط به مسائل و موضوعات پیش‌پاافتاده و غر زدن‌های تکراری در جامعه ما خریداران و دوستداران بیشتری دارد تا مطالب و موضوعاتی که من در این وبلاگ در موردشان می‌نویسم.))
    یک دنیا زندگی در این نوشته. بسی عالی!

    1. امیرحسین جان،
      ازت ممنونم.
      اتفاقا به همین دلیل، مراجعین و مخاطبین این وبلاگ برای من بسیار عزیز و ارزشمند هستند.
      چون جزو اون اکثریت نبوده و افراد خاصی هستن.
      برای همین هم نوشتن تو این وبلاگ و ارتباط با مخاطبان، برای من بسیار لذتبخش و آموزنده هست.
      موفق باشی دوست عزیز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *