هرکول بزرگترین پهلوان اسطورهای یونان و روم باستان و فرزند پادشاه خدایان زئوس و آلکمنه بود. او نامآورترین قهرمان اسطورهای یونان است. سقراط داستان انتخاب هرکول را اینطور از زبان یکی از بزرگان محترم یونانی نقل میکند:
یک روز هرکول جوان در مسیر ناآشنایی پیش میرفت که به دوراهی رسید. نشست و به آینده خود فکر کرد. نمیدانست کدام مسیر را انتخاب کند که ناگهان دو الهه مرموز روبهرویش ظاهر شدند. اولی زن زیبا و فریبندهای بود که لباس برازندهای به تن داشت. نامش کاکیا بود، ولی به دروغ ادعا میکرد دوستانش او را اودامیا صدا میزنند که به معنای شادی و موفقیت است. او الهه دیگر را کنار زد و به هرکول اصرار کرد همراهش برود. قول داد او را به آسانترین و خوشایندترین مسیر زندگی هدایت کند، میانبری به خوشبختی واقعی. او به هرکول گفت میتواند همچون شاهان زندگی کند، از مشقت دوری کند و چنان در آسایش غرق شود که بیشتر انسانها حتی فکرش را هم نمیکنند. میتواند نتیجه تلاشهای دیگران را از آن خودش کند.
هرکول کمی گوش داد و سپس نوبت به الهه دوم یعنی آرتِه رسید. او به اندازه کاکیا زیبا نبود، ولی زن متواضعتری بود و وجودش با زیبایی طبیعی میدرخشید. در کمال تعجب، او جدی بود. به هرکول هشدار داد مسیر او بسیار متفاوت است. طولانی و دشوار است و به تلاش زیادی نیاز دارد. رک و راست به هرکول گفت زجر خواهد کشید. باید با لباسهایی ژنده روی زمین قدم بردارد و دشمنان به او ناسزا خواهند گفت و آزارش خواهند داد. آرته گفت: «خدایان بدون تلاش و ممارست، هیچ چیز خوب و ستودنیای به انسانها اعطا نمیکنند.»
هرکول باید تمرین معرفت و عدالت میکرد و شجاعانه و با تادیب نفس، با سختیهای روزافزون مواجه میشد. الهه گفت: «تنها با رشادت و اعمال شرافتمندانه میتوان بر موانع بزرگ مسلط و در زندگی موفق شد.»
گفته شده که هرکول مسیر قهرمانانه آرته یا فضیلت را انتخاب کرد و فریب کاکیا یا گناه را نخورد. او اگرچه به خاطر این انتخاب متحمل رنجها و مشقتهای فراوانی شد ولی زئوس آنقدر تحت تأثیر عظمت روح پسر فناناپذیر خود قرار گرفت که به او اجازه عروج داد و خودش او را به مقام خدایی رساند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
دو نقل قول الهام بخش از نسیم طالب