برای افزایش شادمانی، خرید تجربه بهتر است یا خرید کالا؟

بی‌شک یکی از اهداف اصلی ما از هزینه کردن در زندگی، افزایش میزان شادمانی و رضایتمان است. حتی گاهی اوقات ما به این خاطر به سمت خرید می‌رویم که حوصله‌مان سر رفته و می‌خواهیم لذت و خوشحالی‌مان را در زندگی بیشتر کنیم؛ اما خریدهایی را که انجام می‌دهیم، می‌شود به دو دسته تقسیم کرد: خرید تجربه و خرید کالا.

منظور از خرید تجربه این است که آنچه ما در قبالش پولی پرداخت می‌کنیم، یک تجربه خوشایند باشد. برای مثال رفتن به سینما، تجربه پرواز با پاراگلایدر، سوار کشتی تفریحی شدن، رفتن به شهربازی و تجربه مسافرت با یک تور تفریحی؛ هرکدام از این‌ها یک خرید تجربه محسوب می‌شوند.

اما خرید کالا یکی از کارهای پرتکرار ماست که از خرید روزانه از سوپرمارکت محل گرفته تا خرید خانه و ماشین را شامل می‌شود.

اگر بخواهیم خریدها و هزینه کردن‌های خودمان را با هدف به دست آوردن حال خوب و افزایش شادمانی، تقسیم کنیم، خرید تجربه و خرید کالا دو شکل از خریدهای ما محسوب می‌شوند؛ اما به نظر می‌رسد یکی از این خریدها تأثیر مثبت بیشتری بر میزان شادمانی کلی ما در زندگی داشته باشد. در واقع به نظر می‌رسد خرید تجربه نسبت به خرید کالا بیشتر باعث افزایش شادمانی ما خواهد شد.

این موضوع دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. یکی از دلایل مهم، سرعت سازگاری ما با تجارب است. ما با سرعت کمتری با تجارب جدید سازگار شده و به آن‌ها عادت می‌کنیم؛ اما در مقابل، داشتن کالای خریداری‌شده به‌سرعت برایمان عادی می‌شود. به همین خاطر تأثیر تجارب جدید برایمان ماندگاری بیشتری دارد.

خرید یک دارایی جدید نه‌تنها تأثیر مثبت کوتاه‌مدت‌تری بر شادمانی ما دارد بلکه انتخاب‌های جایگزینی که می‌شد به‌جای آن دارایی خریداری کرد تا مدت‌ها در ذهن ما باقی می‌ماند و حسرت خرید چیزهایی که می‌توانستیم بخریم و نخریدیم همواره برایمان آزاردهنده خواهد بود.

از طرفی خوردن یک شام در کنار خانواده، باعث ایجاد حس بدبختی و یا هر حس بد در اطرافیان یا دوستانمان نمی‌شود؛ اما وقتی یک ماشین جدید یا یک خانه بزرگ‌تر می‌خریم، به‌احتمال‌زیاد باعث می‌شویم که در بعضی از اطرافیانمان حس بد به وجود بیاید و شاید هم احساس بدبختی کنند.

معمولاً میزان مقایسه اجتماعی در خرید تجربه خیلی کمتر از میزان مقایسه در خرید کالا یا دارایی است. در کل چشم‌وهم‌چشمی در دارایی‌های فیزیکی خیلی بیشتر از تجارب لذت‌بخش زندگی اتفاق می‌افتد.

مزیت دیگری که خرید تجربه دارد این است که ما می‌توانیم مدت‌زمانی طولانی با دوستان و همکارانمان در مورد آن تجارب صحبت کنیم و آن حس خوبی را که تجربه کرده‌ایم با آنان به اشتراک بگذاریم. این اتفاق باعث می‌شود میزان رضایت و شادمانی ما و اطرافیانمان در مجموع افزایش یابد.

در مطالعه‌ای که بر روی گروهی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی انجام گرفت، افراد هنگام صحبت کردن در مورد تجربه خرید یک تجربه نسبت به زمانی که در مورد تجربه خرید جنس صحبت می‌کردند، احساس رضایت بیشتری از مکالمه داشتند و این تجربه برایشان لذت‌بخش‌تر بود. ازاین‌رو به نظر می‌رسد صحبت کردن از تجارب میزان شادمانی بیشتری را در پی خواهد داشت.

از طرفی وقتی افراد در خرید یک کالا یا تجربه به هدف خود نمی‌رسند و خرید به‌درستی انجام نمی‌شود، میزان کاهش شادمانی یکسانی را تجربه می‌کنند.

موضوع مهمی که در این میان وجود دارد، این است که گاهی اوقات تفکیک خرید تجربه از خرید کالا یا دارایی چندان آسان نیست. برای مثال کسی که یک هدفون با کیفیت بالا خریداری می‌کند، هر بار با گوش دادن به موسیقی مورد علاقه خود حس خوبی را تجربه می‌کند و این کار برایش لذت‌بخش است. در چنین موقعیتی نمی‌توان فرد را با قطعیت در گروه خریداران کالا یا خریداران تجربه قرار داد. هرچند، به نظر می‌رسد این خرید بیشتر با هدف بهبود کیفیت تجربه انجام شده باشد.

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

طراحی شادمانی | کتابی از پاول دولان

طراحی و تغییر عادت‌ها با طراحی و تغییر محیط

گروه‌های مرجع و تأثیری که بر شادمانی و رضایت ما از زندگی دارند

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *