یکی از پیشفرضهایی که بسیاری از ما انسانها داریم این است که رفتارهایمان کاملاً تحت اراده خودمان بوده و به شکلی مستقل و بر اساس تصمیمات فردیمان شکل میگیرند و تأثیری بر همدیگر ندارند. در حالی که تحقیقات نشاندهنده این موضوع هستند که رفتارهای ما وابستگی زیادی به یکدیگر دارند و بسیاری از اوقات ما متأثر از رفتارهای قبلی، رفتاری را انجام میدهیم که ممکن است نتایج رفتارهای قبلی ما را تقویت و یا تضعیف کند.
پاول دولان و همکارانش در یک آزمایش تعدادی از دانشجویان مدرسه اقتصاد لندن را به چهار گروه تقسیم کردند و از آنها خواستند که به مدت دو دقیقه بهصورت پشت سر هم بر روی یک جعبه چوبی رفته و پایین بیایند.
قرار شد به دانشجویان گروه اول به ازای هر قدم ده پنس، به دانشجویان گروه دوم به ازای هر قدم دو پنس پاداش دهند. همچنین مقرر شد دانشجویان گروه سوم بدون دریافت هیچ پاداش مالی صرفاً در بازههای پانزده ثانیهای مورد تشویق قرار گیرند. گروه چهارم دانشجویان هم گروه کنترل بودند و هیچ مشوقی برایشان در نظر گرفته نشده بود.
درنهایت افرادی که به صورت مالی مورد تشویق قرار گرفته بودند، فعالیت بیشتری داشتند، به طوری که اعضای گروههای اول و دوم به طور متوسط ۱۰۵ گام و افراد گروههای سوم و چهارم به طور متوسط ۹۰ گام برداشتند.
بعد از اتمام این آزمایش به افراد شرکتکننده یک وعده غذایی که شامل ساندویچ و اسنک میشد، به صورت بوفه داده شد. در حین خوردن غذا به طوری که خود افراد متوجه نشوند، میزان غذای خورده شده آنان تحت نظر بود و ثبت میشد.
جالب اینکه افراد گروههای اول و دوم که فکر میکردند تحرک بیشتری داشتهاند و از عملکرد نسبتاً خوبی برخوردار بودند به طور متوسط به اندازه ۳۲۰ کالری و افراد گروههای سوم و چهارم به طور متوسط به اندازه ۲۴۰ کالری غذا خوردند.
همانطور که مشاهده میکنیم، انسان هرچقدر که از عملکرد خودش رضایت بیشتری داشته باشد، متناسب با نوع عملکرد، پاداش بیشتری به خودش میدهد. این اتفاقی است که برای بسیاری از ما در زندگی روزمره رخ میدهد. به این معنا که تلاش ما در جهت رسیدن به یک خواسته یا هدف، فعالیتهای بعدی ما را تحت تأثیر قرار میدهد که این تأثیر ممکن است مثبت و در جهت رسیدن به هدف و یا در جهت خنثیسازی تلاشهای قبلی باشد.
به نظر میرسد همه ما یک حساب ذهنی برای رفتارها و عملکردهای خودمان داریم و هر چقدر که اعمال و اقدامات مثبتتری در جهت رسیدن به اهداف انجام دهیم، این حساب بیشتر پر میشود و با پر شدن این حساب ما خودمان را محق میدانیم که بیشتر از آن برداشت کنیم؛ همچنین هر وقت که احساس کنیم موجودی این حساب کمتر شده، در پی جبران و افزایش موجودی آن برمیآییم.
از این رو بسیاری از رفتارها و تصمیمات روزمره ما تحت تأثیر ناخودآگاه اقدامات و تصمیمات قبلیمان هستند و ما همواره در پی این هستیم که به این طریق حساب ذهنی رفتارهای خودمان را کنترل کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
طراحی شادمانی | میزان اعتبار تجربیات زندگی در افزایش شادمانی