ترس از رشد و پیشرفت

ترس از رشد و پیشرفت

همه ما افرادی را می‌شناسیم که همیشه خواهان رشد و پیشرفت در زندگی شخصی و شغلی خودشان هستند ولی هرگز پا را از مرحله خواستن فراتر نمی‌گذارند و همواره در جایگاه مدعی و آرزوکننده باقی می‌مانند.

در نگاه اول به نظر می‌رسد دارا نبودن امکانات و یا نداشتن توانایی‌ها و مهارت‌های موردنیاز دلیل اصلی این کار باشد ولی علت عمده بسیاری از اقدام نکردن‌ها، ترس از رشد و پیشرفت است.

فردی که مدت زیادی در یک وضعیت و شرایط خاصی زندگی می‌کند و همواره با کمبودها و مشکلات آن کنار می‌آید، به‌مرور به آن شرایط عادت کرده و دوستان و اطرافیان هم‌سطح خود را نیز در کنارش خواهد داشت.

چنین فردی وقتی می‌خواهد رشد بکند و شرایط بهتری را تجربه کند، ترس از تنها شدن و ترس از پشیمانی به جهت دیر اقدام کردن جهت رشد و پیشرفت وجود او را فرامی‌گیرد. البته کمبود اعتمادبه‌نفس هم مزید بر علت می‌شود تا فرد نتواند اقدامی در این جهت انجام دهد.

ماریان ویلیامسون، سخنران و نویسنده آمریکایی به‌خوبی این موضوع را مطرح کرده است:

 بزرگ‌ترین ترس ما، ناتوانی نیست؛ بزرگ‌ترین ترس ما کشف این است که بسیار نیرومندتر از آنیم که می‌پنداریم.

آنچه بیش‌تر از هر چیز ما را می‌ترساند، فروغ درون ماست و نه تاریکی. مدام از خود می‌پرسیم: من کی‌ام که بتوانم چالش برجسته و جذاب و مستعد و متعالی بودن را بپذیرم؟

در حقیقت، چرا نه؟

تلاش برای معمولی بودن، هیچ کمکی به جهان یا فرزندان ما نمی‌کند. هیچ لطفی در این نیست که استعدادهای خود را تحقیر کنیم، فقط برای این‌که دیگران در کنار ما خود را ضعیف احساس نکنند.

به دنیا می‌آییم تا جلال خدا را آشکار کنیم. وقتی سعی می‌کنیم این جلال را تجلی‌ بخشیم، ناهشیارانه به دوستانمان نیز اجازه می‌دهیم که این جلال را تجلی ببخشند.

هرچه آزاده‌تر باشیم، کسانی که به ما نزدیک می‌شوند، هم آزاده‌تر خواهند بود.

اما موضوع مهم این است که فردی که طی سال‌های طولانی از عمر خود اقدامی در جهت تعالی خویش انجام نداده و نتوانسته است رشد و پیشرفت چشمگیری را در زندگی‌اش تجربه کند، درصورتی‌که اکنون تلاش بکند و موفق شود تا در زندگی شخصی و شغلی‌اش به‌مراتب بالاتری دست یابد و این اتفاق رخ بدهد، علاوه بر اینکه به کم‌کاری و غفلت خود در سال‌های گذشته پی خواهد برد بلکه این اتفاق باعث عذاب وجدان و ناراحتی‌اش هم خواهد شد.

موضوع مهم‌تر از موارد گفته‌شده، این است که فرد ترس از آن دارد که این اتفاق باعث شود بسیاری از دوستان و آشنایان چندین ساله خود را هم ازدست‌داده و تنها شود.

این ترس‌ها و نگرانی‌ها به‌مرور به موانع بزرگی در مقابل یادگیری، رشد و پیشرفت تبدیل می‌شوند و فرد را ناخودآگاه دچار ترس و شک و تردید کرده و مانع از انجام اقدامی عملی می‌شوند.

افراد زیادی را دیده‌ام که با این ترس‌ها کنار آمده‌اند و ترجیح می‌دهند بقیه عمرشان را در منطقه امن ذهنی خودشان سپری کنند و دچار نگرانی و آشفتگی نشوند.

ولی افرادی هم هستند که همچون پروانه‌ای پیله اطراف خود را سوراخ کرده و از ناحیه امن و راحت ذهنی خودشان بیرون می‌آیند و ناگهان رشدی بزرگ و چشمگیر را در زندگی‌شان تجربه می‌کنند.

اینان کسانی هستند که پیشگامان رشد و ترقی در میان اطرافیانشان هستند و باعث بیداری و هوشیاری و پیشرفت دوستان و آشنایانشان نیز خواهند شد.

البته مهم‌ترین گام در این راه پالایش اطرافیان و حذف افراد منفی‌باف، بی‌اراده و بدخواه از بین دوستان و آشنایان است.

همان‌طور که قبلاً هم نوشته بودم، هرکسی میانگین پنج نفری می‌شود که با آن‌ها بیشترین مراوده و ارتباطات را دارد؛ بنابراین در گام اول سعی کنید به این موضوع رسیدگی کنید و بهترین افرادی را که دوست دارید بیشترین شباهت را در سبک و سطح زندگی به آن‌ها داشته باشید، به‌عنوان رفیق و هم‌نشین خودتان انتخاب کنید.

در گام بعدی تلاش کنید به قدرت و لیاقت خودتان و همچنین مهارت‌ها و توانمندی‌هایی که دارید ایمان بیاورید و آن‌ها را تا حد ممکن تقویت نمایید که این کار باعث خواهد شد اعتمادبه‌نفستان تقویت شده و آماده رشد و پیشرفتی بزرگ در زندگی‌تان شوید.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

اهمیت تخصیص درست منابع در زندگی

تصمیم‌گیری و اقدام به‌موقع، لازمه موفقیت

عوامل تأثیرگذار بر افراد که نباید نادیده گرفته شوند

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

3 دیدگاه

  1. سلام جناب قربانی عزیز
    چه خوب این موضوع رو تشریح کردین
    من اسم این نوع ترس را «مکانیزم درونی ضد موفقیت» گذاشته‌ام و احساس می‌کنم به صورت ناخودآگاه در همه‌ی افراد وجود داشته باشد و بسته به این که هر کس چقدر توانسته بر آن غلبه کند در یکی ضعیف و در یکی قوی است.
    و به نظرم مکانیزم عملکردش مربوط می‌شود به مغز قدیم (یکی از انواع مغزهای سه گانه). چون بهرحال تلاش برای پیشرفت یک عملکرد آگاهانه برای ایجاد تغییر است و این مغز هم کلا با تغییر میانه‌ی خوبی ندارد.
    البته اینها نظرات شخصی بنده بود

    1. سلام بر آقای عشقی عزیز
      خیلی خوشحالم از اینکه به اینجا سر میزنی و ما رو از نظرات مفید و آموزنده‌ت بی‌نصیب نمی‌ذاری.
      به نقطه خیلی خوبی اشاره کردی.
      مقاومت در مقابل رشد و پیشرفت رو غیر از ترس از تنها ماندن و پشیمانی می‌توان به ترس از تغییر هم مرتبط دانست و اون عامل رو هم یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار عدم تمایل افراد به رشد و پیشرفت در نظر گرفت.
      ضمنا همواره پیگیر مطالب خوب وبلاگت هستم.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *