اهمیت تخصیص درست منابع در زندگی

تخصیص درست منابع در زندگی

انسان‌ها از ابتدای آفرینش در پی به دست آوردن نیازها و خواسته‌های خود بوده‌اند. از همان ابتدای خلقت که مهم‌ترین نیاز انسان خوراک و پوشاک بود تا به امروز که ما چندین و چند خواسته و نیاز و آرزو داریم و در حال تلاش برای به دست آوردن آن‌ها هستیم، این روند ادامه داشته است.

گاهی در زندگی لزوم دست یافتن به چیزی – که گاهی بسیار کوچک و بی‌اهمیت است – ما را زندانی آن چیزها می‌کند. نمی‌فهمیم که از دست دادن بخشی از چیزی، بهتر است تا از دست دادن کل آن. به دام می‌افتیم، اما از چیزی که به دست آورده‌ایم، دست نمی‌کشیم. خود را عاقل می‌دانیم، اما این کار اوج حماقت است.

«پائولو کوئلیو»

در این میان با توجه به تعدد خواسته‌ها و نیازها و شاید بعضی اوقات هم‌جهت نبودن بعضی بعضی از آن‌ها با همدیگر، نیاز به اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی بیش‌ازپیش احساس می‌شود.

البته منابع و زمان ما هم محدود است که این موضوع اهمیت برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی را بیشتر مشخص می‌کند.

با توجه به این موضوع، هنر اولویت‌بندی و تخصیص منابع بر اساس اولویت‌ها و علایق، در زندگی بسیار مهم و تعیین‌کننده است.

بسیاری از مشکلات موجود در زندگی ما ناشی از عدم توانایی در تخصیص درست منابع بین بخش‌های مختلف هست.

علاوه بر این مشکل، کمال‌گرایی در زمینه‌های خاص هم مزید بر علت می‌شود تا اوضاع پیچیده‌تر و شرایط سخت‌تر شود.

افراد بسیاری را دیده‌ام که به خاطر تلاش برای داشتن عملکرد عالی به‌جای عملکرد خوب در یک زمینه خاص، در سایر فعالیت‌هایشان، عملکرد بسیار سطح پایینی داشته‌اند.

برای مثال در زمان دانشجویی، معمولاً کسانی که درسی را در شب امتحان به‌خوبی مطالعه می‌کردند، نمره قبولی را می‌گرفتند و اگر کسی مطالعات کمی هم در طول‌ترم داشت، می‌توانست نسبت به همکلاسی‌های شب امتحانی‌اش چند نمره بالاتر بگیرد. ولی در نمرات نزدیک به بیست، یک نمره اختلاف بین دو نفر نتیجه اختلاف زیادی در ساعات صرف شده برای مطالعه بود.

مثلاً اگر در درسی امکان داشت با ۱۰ ساعت مطالعه بیشتر نمره ۱۳ را به ۱۵ تبدیل کرد، برای تبدیل نمره ۱۷ به ۱۹ نیاز بود حداقل ۵۰ ساعت بیشتر مطالعه کرد. البته این اعداد فقط یک مثال و در حد تخمین و صرفا جهت مقایسه هستند.

ولی موضوعی که وجود دارد این است که در زندگی واقعی هم این قانون وجود دارد. به این معنی که در صورت قانع بودن به سطح خوب به‌جای سطح عالی در یک زمینه، می‌توان منابعی را آزاد کرد که در چند زمینه از سطح ضعیف به سطح متوسط رسید.

برای مثال فرض کنید یک فرد معمولی در زندگی چند خواسته و هدف مهم دارد که در حال حاضر بر روی آن‌ها متمرکز است. این اهداف عبارت‌اند از ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد، خرید ماشین، یادگیری زبان انگلیسی، حضور در محل کار و انجام وظایف به نحو مطلوب و داشتن یک زندگی راحت.

با توجه به این خواسته‌ها آن شخص باید انرژی و منابع زمانی و مالی خود را بر اساس اولویت‌های خود، بین این موارد تقسیم کند و درصورتی‌که هدف‌گذاری او، کسب بالاترین نمره در کلاس زبان، معدل عالی در دانشگاه، خرید یک ماشین عالی، عملکرد خیلی خوب در محل کار و داشتن زندگی خیلی راحت و آسوده باشد، به‌احتمال‌زیاد نخواهد توانست به همه اهدافش دست یابد و در خوش‌بینانه‌ترین حالت شاید بتواند یک یا دو مورد از این موارد را کسب کند.

این فرد باید اهدافش را اولویت‌بندی کرده و بر اساس میزان منابع و اولویت‌های خود، هدف‌گذاری درستی انجام داده و منابعش را به‌درستی تخصیص دهد.

بنابراین می‌توان به این نتیجه رسید که یک زندگی خوب حاصل دارا بودن هنر تخصیص درست منابع است و اگر این مهارت را در خودمان تقویت کنیم و اولویت‌بندی‌های درست و بر اساس نیازهای واقعی در زندگی‌مان داشته باشیم، می‌توانیم زندگی خوب و رضایت‌بخشی را تجربه کنیم.

 

مطالب پیشنهادی برای مطالعه:

تصمیم‌گیری و اقدام به‌موقع، لازمه موفقیت

عادت هفتم از هفت عادت مردمان مؤثر

اولین شرط دستیابی به اهداف

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

2 دیدگاه

  1. سلام رفیق . یه مطلبی در مورد خودم یادم اومد
    من به واسطه علاقه ام به ادبیان روس دوست داشتم به هر نحوی که شده روسی یاد بگیرم. حدود ۶ ماه تلاش کردم و الفبای روسی و مقداری کلمات و اصطلاحات کلیدی یاد گرفتم . زبان بسیار سخت و دیر فهمی است. بعد از دو هفته که خیلی سرم شلوغ بود نتونستم به مطالعه هایم ادامه بدم و وقتی جزوه زبان روسی را باز کردم همش یادم رفته بود . با خودم فکر کردم و دیدم من اصلا تعاملی با این زبان ندارم نه میخوانم نه مینویسم نه ویدیو تماش میکنم و نه ازش استفاده ای میکنم به همین خاطر است که یادم رفته. بعدا فکر کردم و گفتم از خیر این هوس زودگذر بگذرم و بچسپم به رشد و تقویت انگلیسی چرا که اگر یک زبان را خیلی خوب بلد باشیم بهتر از اینه که دو زبان را نصفه نیمه بلد باشیم. قبلا هم این اصل تخصیص منابع رو میدونستم ولی در بعضی شرایط هوا و هوس و اعتماد به نفس بیش از حد باعث میشه آدم با یه دست دو تا هندونه بلند کنه.

    1. سلام بر دوست عزیزم
      خیلی خوشحالم از اینکه به اینجا سر زدی.
      همیشه پیگیر مطالب مفید وبلاگ خوبت بوده‌ام و از نوشته‌هات آموخته‌های زیادی نصیبم شده.
      تجربه خیلی آموزنده‌ای رو مطرح کردی و گفته پائولو کوئلیو رو به شکل خوبی بیان کردی.
      با توجه به اینکه منابع ما در این دنیا محدودند، ناچار از انتخاب هستیم. یا باید انتخابهامون رو خیلی محدود کنیم و در یک زمینه خاص متمرکز بشیم و در اون زمینه به یک سطح عالی برسیم؛ که در این صورت لازم هست که جرأت کنار گذاشتن و عدم پیگیری زمینه‌های دیگر رو داشته باشیم. یعنی همون کاری که تو انجام دادی؛ یا اینکه در چند زمینه همزمان فعالیت کنیم ولی تو همشون در حد متوسط و خوب بمونیم. که در این صورت در هیچ زمینه‌ای به سطح عالی نخواهیم رسید.
      امیدوارم وبلاگت رو این روزها به‌روز کنی تا از نوشته‌هات لذت ببریم.
      موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *