در پستهای قبلی در مورد مدیریت زمان(+)، اهمیت و تأثیر انتخابهای ریزودرشت روزمره در زندگیمان(+) و اهمیت عادتهای مفید و چگونگی ایجاد این عادتها(+) نوشتم. در این پست قصد دارم در مورد تجربهای که باعث استفاده مفید من از بخشی از زمانهای مردهام شده و برایم بسیار مفید بوده است، توضیح دهم.
یکی از کارهایی که همهروزه زمان زیادی از ما میگیرد و ما ناچار از انجام آن هستیم، رفتوآمد به محل کارمان است.
روزانه بهطور متوسط یک ساعت و نیم از زمان مفید من صرف رفتوآمد به محل کارم میشود. بعدازاینکه حسابوکتاب کردم، متوجه شدم که مجموع این زمانها در یک سال بهطور متوسط حدود ۳۵۰ تا ۳۷۰ ساعت میشود؛ یعنی اگر هرروز کاری استاندارد را ۸ ساعت فرض کنیم، این مدتزمان برابر با ۴۵ روز کاری خواهد شد که زمان خیلی زیادی است.
اوایل این زمان را صرف گوش دادن به پادکستها و کتابهای صوتی میکردم؛ ولی بعد از مدتی متوجه شدم که این کار بازدهی مطلوب را ندارد. ازآنجاییکه من با تاکسی به محل کارم تردد میکنم، عملاً یادداشتبرداری چه مکتوب و چه صوتی برایم کار سختی بود. علاوه بر این چون صبحها موقع رفتن سرکار خوابآلود بودم و بعدازظهرها موقع برگشت خسته بودم، ناخودآگاه در میانه گوش دادن به صوتها چرتم میگرفت و یا وقتی حواسم به چیزی پرت میشد بخشهایی از موضوع را از دست میدادم و این برایم زیاد خوشایند نبود. در اینگونه موارد هرچقدر که کار سختتر باشد، مقاومت ما در مقابل یادگیری و انجام کارها بیشتر میشود.
برای همین تصمیم گرفتم مطالعه را امتحان کنم. برای اینکه مجبور نشوم با خودم کتاب جابجا کنم، نرمافزارهای فیدیبو و طاقچه را نصب کردم. بهاینترتیب بهراحتی به تعداد زیادی کتاب خوب با موضوعات مختلف بر روی گوشی تلفن همراهم دسترسی دارم که همیشه در دسترسم است.
با این کار هرروز یک ساعت و نیم به ساعات مطالعهام افزوده شد. در مورد موضوعات کتابها هم سعی میکنم فقط کتابهای داستانی و رمان را برای مطالعه انتخاب کنم تا به فعالیت ذهنی زیادی نیاز نباشد و هم اینکه حجم یادداشتبرداریهایم خیلی کم شود.
بهاینترتیب هرروز با اشتیاق و علاقه سوار تاکسی میشوم و بعضی روزها برای سوارشدن به تاکسی عجله دارم و وقتهایی هم که به جاهای حساس و هیجانانگیز داستانها میرسم خداخدا میکنم که ترافیک بیشتر شود تا مطالعهام متوقف نشود.
با این روش و در این مدت کوتاه از ابتدای سال تاکنون توانستهام کتابهای فرار از اردوگاه ۱۴ و ملت عشق را به اتمام برسانم و کتاب بادبادکباز را تا اواسط کتاب مطالعه کنم.
البته کسانی که با ماشین شخصی به محل کارشان تردد میکنند این روش برایشان کاربرد نخواهد داشت.
نکته دیگری که وجود دارد این است که بعضی از افراد به مطالعه در ماشین حساسیت دارند و با این کار دچار سردرد یا حالت تهوع میشوند. من هم تا حدودی این مشکل را داشتم ولی بعد از کلی تلاش به این نتیجه رسیدم که بهترین حالت مطالعه در ماشین این است که در صورت امکان در صندلی جلو بنشینید و هنگام مطالعه هم صفحه گوشی یا کتابخوان را بهصورت موازی با صورتتان و درست در مقابل چشمانتان بگیرید. در این صورت مشکلات به حداقل خواهند رسید.
خوشحال میشوم اگر شما هم پیشنهاد یا تجربهای در این زمینه دارید در زیر این مطلب بنویسید تا من و سایر دوستان از آن استفاده کنیم.
مطالب پیشنهادی برای مطالعه:
نقش میزان مطالعه و آگاهی مردم در توسعه ملی
خیلی عالیه که تونستی از این وقتات استفاده کنی. ?
راستش منم چندبار تلاش کردم تا ترافیک رو با مطالعه سپری کنم، ولی نشد..?
عصرها در هر صورت (کتاب صوتی، کتاب کاغذی و مخصوصا کتاب الکترونیکی ) همون ابتدا از خستگی چرتم میبرد.یا اینکه حوصله خوندنش توی ماشین نبود
با صفحه موبایل چشمها زودتر خسته نمیشه؟ بنظرت به اینچ صفحه موبایل بستگی داره؟
بله خیلی عالی و لذتبخشه
البته همه افراد مثل هم نیستند
ولی من با صفحه موبایل مشکلی ندارم.
اگر شما این مشکل رو دارید میتونید از کتابخوان که جدیدا محصول ایرانی هم رونمایی شد استفاده کنید. کتابخوان عالیه و دقیقا مثل کاغذ هست و سبکتر از کتاب.
این توضیح رو هم بدم که من نسخه ایرانی کتابخوان رو از نزدیک ندیدم و باهاش کار نکردم ولی از کیندل که برای مطالعه استفاده می کنم حرف نداره..
موفق باشید.