انسان پیوسته در حال آموختن است و این آموختنها برای همه در جریان است. کسی نیست که فکر و ذهنش مدام کار نکند و یادگیری صورت نگیرد؛ ولی مهم انتخاب آن چیزهایی است که یاد میگیریم و ذهن و فکرمان را به آن مشغول میکنیم.
یکی همواره در حال تماشای فیلمهای محبوبش است.
دیگری کلیپهای خندهدار شبکههای اجتماعی را نگاه میکند.
برخی همواره در حال گپ زدن با دوستان و رفقایشان هستند.
افرادی هم مطالعه میکنند.
بههرحال هر کاری به یادگیری موضوع و مطلبی منتهی میشود هرچند شاید با هدفی دیگر باشد.
هر کسی خود انتخاب میکند که هر لحظه در حال مشغول کردن فکر و ذهن خودش با چه موضوعی باشد.
من هم دوست دارم یاد بگیرم. کتاب میخوانم و به زندگی مشغولم. سعی میکنم حس و حال خوبی از آموختنها نصیبم شود.
ولی آموختن و یادگیری همیشه لذتبخش نیست. همیشه با حس خوب همراه نیست.
بعضی آموختنها همراه با درد هستند. همراه با حسرت هستند.
دلت میسوزد وقتی میخوانی و میآموزی.
دلت میسوزد وقتی برمیگردی و نگاهی به پشت سر میاندازی.
به جایی که میتوانستی مسیر دوم را انتخاب کنی و نکردی.
به جایی که میتوانستی مستقیم به قله برسی و اکنون باید یک کوه بزرگ را دور بزنی و پستیها و بلندیهای بیشتری را بگذرانی تا دوباره در همان مسیری قرار بگیری که باید از اول قرار میگرفتی.
بعضی یادگیریها درد دارند، درد سالهای رفته عمر، سالهایی که هیچوقت برنخواهند گشت.
بعضی یادگیریها درد دارند، درد انتخابهای نادرست گذشته. انتخابهایی که دیگر هیچوقت تکرار نخواهند شد. موقعیتهایی که از دست رفتهاند و فقط یکبار در عمر نصیب هر فرد میشوند.
بعضی یادگیریها درد دارند، دردی عمیق که تو را از عمق وجودت آتش میزنند.
دلت میخواهد فریاد بزنی. دوست داری همه را از اشتباهاتی که مرتکب شدهای آگاه کنی و آنان را در بلایی که گرفتار شدهای، گرفتار نبینی.
ولی انگار نمیخواهند بشنوند. انگار که حتماً باید همان اشتباهات تو را تکرار کنند تا راه درست را بیابند.
بعضیها جز تجربه راه دیگری برای آموختن و یافتن مسیر درست نمیشناسند و نمیخواهند که بشناسند.
بعضی یادگیریها درد دارند. درد عمر رفته. درد لحظات سوخته. درد حسرت.
بعضی یادگیریها درد دارند و ما را گریزی از این درد نیست. ولی میتوان همچنان یاد گرفت. میتوان یاد گرفت و از دردهایی که در آینده قرار است تو را گرفتار خود کنند، رهایی یافت.
بعضی یادگیریها درد دارند. دردی که شاید تحمل آن از درد و رنج ما در آینده خواهد کاست. درد و رنجی که ما را از بسیاری رنجهای بزرگتر مصون خواهد کرد.
بعضی یادگیریها درد دارند ولی همچنان یاد خواهم گرفت، همچنان مطالعه خواهم کرد و همچنان در گوشه تنهایی خود فرو خواهم رفت.
باید آموخت و سختی فهمیدن را به جان خرید که عمرمان در حال گذر است و ما جز این لحظات، دارایی دیگری در این دنیا نداریم. اگر آنها را قدر ننهیم، غرق در جهالت و نادانی از این دنیا خواهیم رفت.
ما را چارهای جز این نیست و هر کس خودش انتخاب میکند که چه یاد بگیرد و روزها و لحظاتش را صرف چه کاری کند.
برخی تا آخر عمر درد یادگیری را نخواهند چشید و شاید بدون احساس کوچکترین دردی از این دنیا بروند.
برای همین است که به نظرم درد یادگیری مقدس است. درد یادگیری میتواند بزرگترین دستاورد زندگی ما باشد.
باید یاد گرفت و آموخت، هرچند با درد و رنج که این مقدسترین کار ممکن در روزهای محدود عمر ماست. شاید کل هدف آفرینش همین یادگیریها و به کار بستن آنها در زندگی بوده است.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، مطالب زیر را هم بخوانید:
سالی که گذشت و سالی که پیش روی ماست
واقعا درد کشیدم توی خیلی از زمینهها..!
از مطالبتون ممنونم و اینکه شما دوست صمیمی من هستید.
محمد عزیز
خیلی ممنونم از لطفت و خوشحالم از اینکه بهترین دوستان خودم رو از طریق همین وبلاگ پیدا کردم و به نظرم این ارتباطات برای مدت طولانی ماندگار خواهند بود و اتفاقات خوبی در آینده خواهد افتاد.
امیدوارم بیشترین یادگیریهارو توی زندگیت داشته باشی و اینجا هم از افکارت برامون بنویسی تا ما هم ازت یاد بگیریم.
سلام حسین جان
دوست متممی عزیزم از نوشتهتون بسیار آموختم.
راستش خود من در سال ۹۷، بیشتر از همیشه از یادگیریهایی که مثل توفیق اجباری بر من تحمیل شد، آموختم. آموزههای تلخ و دردآوری بود و شکاف عمیقی در روح و جان من گذاشت. اما خب در عوض بزرگ شدم. بیشتر زندگی رو شناختم. بیشتر آدمها رو درک کردم.
با مهر
خانم دستآویز عزیز،
دوست خوب متممی،
خیلی خوشحالم از اینکه به وبلاگم سر میزنید و نوشتههام رو میخونید.
این یادداشت من هم اشارهای بود به همان آموزههای تلخ و دردآوری که امیدوارم در بلندمدت باعث به وجود آمدن شیرینی در زندگیام شوند.
ضمنا خیلی خوبه که یکی از تعهدات شما در سال جدید نوشتن روزانه وبلاگ هست.
امیدوارم که همواره بنویسید تا هر چه بیشتر از شما یاد بگیرم.
موفق باشید.