معتقدم بسیاری از قضاوتهای ما ریشه در درون ما دارند و در قالب احساسات جسمی و رفتارهای مختلف خود را نشان میدهند. به عبارت دیگر ما بسته به اهدافی که در زندگی داریم، در مورد مضر یا مفید بودن، خوب یا بد بودن، خیر یا شر بودن هر اتفاقی که برایمان رخ میدهد، قضاوت میکنیم.
اگر هدف اصلی زندگی شما ثروتمند شدن در سریعترین زمان ممکن باشد، از دست دادن مقداری پول به شکلی ناخواسته، بدترین اتفاق زندگیتان خواهد بود،
اگر حفظ زیبایی ظاهری هدف اصلی شما در زندگی باشد، افتادن خراشی جزئی روی صورتتان، بدترین اتفاق ممکن خواهد بود،
اگر عاشق ماشین باشید و اخیرا ماشین دلخواهتان را خریده باشید، افتادن خطی روی ماشین، میتواند کل روز و هفته و حتی ماهتان را خراب کند،
اگر هدف اصلی زندگیتان حفظ سلامتی جسمانیتان باشد، یک درد جزئی در پایتان، اتفاقی خیلی بد برایتان خواهد بود.
این فهرست را میتوان همین طور ادامه داد. در واقع این اهداف اصلی و مهم ما در زندگی هستند که خوبی و بدی، مضر بودن و مفید بودن و کیفیت اتفاقات زندگی ما را تعیین میکنند.
بسیاری از افراد معمولاً هدفی انتخاب میکنند و بسته به آن اهداف بزرگی که دارند، فرضیاتی را در ذهنشان مسلم و بدیهی در نظر میگیرند. طوری که به ندرت در مورد درستی آنها دچار شک و تردید میشوند. از این رو ما برای افزایش کیفیت زندگی خودمان و متحول کردن نگاهمان به دنیایی که در آن زندگی میکنیم، ناچار از این هستیم که اهدافی والا برای خودمان انتخاب کنیم و تحولی اساسی در ارزشهایمان به وجود بیاوریم. در این صورت مواردی نه چندان بااهمیت همچون شکستن آینه ماشین، دردی جزئی در پا، افتادن خراشی کوچک بر صورت، از دست دادن مقداری پول، باعث به هم ریختن زندگیمان نخواهد شد و اتفاقات کوچک به سادگی دنیایمان را تحت تأثیر قرار نخواهند داد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
در ستایش چالش ها و مشکلات زندگی