برخی انسانها که به نظر میرسد تعداد آنها در جامعه ما کم هم نیست عاشق نوسان هستند. نوسانی همچون یک آونگ با این تفاوت که انرژی و منابع لازم برای نوسان هم از خودشان است.
برخیها انگیزهای برای این نوسان دارند و لذت زیادی از آن میبرند، برخی دیگر را انگار جبر محیطی و سایرین درگیر این نوسان میکنند. اما لذت اصلی این نوسانها نصیب کمپانیهای بزرگ و افراد متخصص حوزههای مختلف میشود.
ابتدا و انتهای این نوسانها را هم خود انسانها انتخاب میکنند و بسته به حال و روز و شرایطشان ابتدا و انتهای مشخصی را برمیگزینند.
افرادی که مدام در حال پیگیری اخبار سیاسی، اقتصادی، حوادث و … از طریق رسانهها هستند و از این راه مدام خود را به سمت ناامیدی و یاس هل میدهند، در نهایت برای رها شدن از انتهای این نوسان باید شرکتها، رسانهها و افرادی باشند که حس خوب و خوشحالی را به آنان تزریق کنند و آنها را به انتهای دیگر نوسان هدایت کنند.
طرفهای حاضر در هر دو طرف نوسان در حال تأمین منابع خودشان و کسب حداکثر سود از این نوسانها هستند ولی آن کسی که در این میان بیش از همه متضرر میشود، همان فرد نوسان کننده و یا عاشق نوسان است که مدام در حال هزینه کردن از منابع خودش و نوسان کردن است. در حین نوسان هم نوعی سرخوشی اعتیادآور به او دست میدهد.
به عنوان نمونهای دیگر شرکتهای حاضر در صنایع غذایی و رستورانهای صاحبنام را در نظر بگیرید که بیشترین تلاش را در جهت ترغیب افراد به پرخوری و خرید از محصولات تولیدی و غذاهای طبخ شده خودشان انجام میدهند و مشتریان هم بسته به علایق و ترجیحاتشان از آنها استقبال میکنند و چه بسا در این زمینه زیادهروی هم بکنند که آمار بیماریهای قلبی و عروقی و چاقی حکایت از این روند دارد.
اما در سمت دیگر این مسیر نوسان، باشگاههای فیتنس و شرکتهای فعال در زمینه داروهای لاغری قرار دارند که بی شک هر دو طرف در حال سود بردن از این نوسانات انسانی و کسب بیشترین سود از منابع افراد هستند.
در این میان کسانی برنده هستند و زندگی سرشار از لذت و موفقیت را تجربه میکنند که بیشترین کنترل را بر خود و رفتارها و تصمیماتشان داشته و خودشان انتخابکننده واقعی مسیر حرکت در زندگیشان باشند، کسانی که کمترین نوسان را دارند و بیشتر منابع خودشان را صرف حرکت رو به جلو میکنند تا حرکت رفت و برگشتی. چنین افرادی حداکثر تلاش را در جهت استفاده بهینه از منابعشان برای رسیدن به اهدافشان به کار میبندند و در نتیجه منابعی اضافی برای صرف کردن در جهت ایجاد نوسان و لذت از این نوسان نخواهند داشت.
اکثر افراد در حال صرف منابعشان در جهت نوسان هستند و به خیال خود حرکتی رو به جلو در زندگی دارند در حالی که همچنان سرمست از نوسانات و بالا پایین رفتنهای خودشان هستند که هیچ کنترلی بر آن ندارند و صرفاً منافع دیگران را تأمین میکنند و کارگرانی در جهت تحقق بخشیدن به رؤیاهای افراد و شرکتهایی دیگرند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را بخوانید:
ایده آلهای مورد انتظار و دغدغههای نامحدود
همکار خوش ذوقی دارم که به هر مناسبتی مصرعی ، بیتی ، شعری یا ضرب المثلی می گوید.
روزی در اطاق اداره نشسته بودیم و صحبتی میان دو نفر از همکاران درگرفت
و کم کم داشت بالا می گرفت و احتمال درگیری لفظی می رفت.
دوست خوش ذوقم نگاهی کرد و به مناسبت گفت :
اندازه نگه دار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن هست و هم لایق دوست
با خواندن مرقومه ارزشمند شما یاد این گفته همکارم افتادم .
البته نمی دانم ضرب المثل است یا بیتی از یک شعر ولی با مفهوم است .
با خودم فکر کردم
آب هم که بن مایه زندگی است
اگر در یک طرف نوسان برود
خشکسالی و مرگ می آورد
طرف دیگر هم که برود
سیل می شود و همه دنیا را به هم می ریزد .
البته از دید بازاریابی و مدیریت اگر به نوشته شما نگاه کنیم
یک راهنمای ارزنده برای راه اندازی کسب و کاراست .
هر جا که یک کسب و کاری رونق می گیرد
به جای هم راستا شدن با آن جریان
به طرف دیگر نوسان فکر کنیم
و کسب و کاری در آن طرف دیگر راه بیا ندازیم .
پرویز عزیز،
خیلی خوشحالم که نظرت رو اینجا نوشتی و باعث شدی با خودت و وبلاگت آشنا بشم.
وبلاگ خیلی زیبایی داری و من توی فیدخوانم اضافه کردم و بعد از این پیگیر داستانها و نوشتههات خواهم بود.
ضمنا به نکته جالبی تو زمینه راهاندازی کسب و کار اشاره کردی که خودم متوجهش نشده بودم.
ممنونم ازت.
موفق باشی.