اهمیت انتخاب تعداد بهینه اهداف در زندگی

کریستوفر هسی یکی از اساتید دانشگاه شیکاگو یه آزمایشی در مورد ارزشگذاری‌های ذهنی ما انسان‌ها انجام داد که می‌خوام اینجا ماجراشو براتون توضیح بدم.

هسی دو مجموعه ظرف آماده کرد: مجموعه الف و مجموعه ب

مجموعه الف شامل این ظرفها بود:

بشقاب غذاخوری: ۸ تا (همگی سالم)

کاسه سوپ: ۸ تا (همگی سالم)

بشقاب دسر: ۸ تا (همگی سالم)

فنجان: ۸ تا (۲ تا شکسته و بقیه سالم)

سس خوری: ۸ تا (۷ تا شکسته و یکی سالم)

مجموعه ب هم شامل همون ظرفهای مجموعه الف می‌شدن به جز اون دو ردیف آخر. در واقع همه ظرفهای مجموعه ب سالم بودن و ظرفهای شکسته مجموعه الف از تو اونا حذف شده بودن.

 قیمت حدودی این مجموعه‌ها هم  یه چیزی بین سی تا شصت دلار بود.

تو یه قسمتی از آزمایش از دو گروه افراد خواستن که این ظرفهارو با هدف خرید، قیمت‌گذاری کنن.

البته به هر گروه فقط یه دست از ظرفها نشون داده شد. یعنی به گروه اول مجموعه الف نشون داده شد که چندتا از اونا شکسته بود و به گروه دوم مجموعه ب نشون داده شد که هیچ ظرف شکسته‌ای توشون نبود ولی تعدادشون کمتر از ظرفهای مجموعه الف بود.

اصولا اگه بخوایم منطقی به موضوع نگاه کنیم، باید قیمت مجموعه الف بیشتر از قیمت مجموعه ب باشه.

اما جالب اینجاست که متوسط قیمت پیشنهاد شده برای مجموعه الف ۲۳ دلار و برای مجموعه ب ۳۲ دلار بود.

یعنی با اینکه مجموعه الف علاوه بر تمامی ظرفهای مجموعه ب یک سری ظرفهای سالم و شکسته شده اضافی هم داشت، با این وجود یه چیزی حدود ۲۸ درصد ارزش کمتری برای افراد داشت.

این موضوع نشون میده که ما انسان‌ها به طور کلی و به شکلی ناخودآگاه برای ارزش گذاری یه مجموعه، متوسط ارزش تک تک اعضای مجموعه رو به صورت ذهنی محاسبه می‌کنیم و توجه چندانی به کمیت نداریم.

یعنی اگه یه مجموعه بهتر از مجموعه دیگه باشه ولی چندتا عضو با کیفیت پایین تو اون مجموعه وجود داشته باشه، باعث میشه ما ارزش اون مجموعه رو کمتر از مجموعه دوم تخمین بزنیم.

این آزمایش رو براتون تعریف کردم تا به این نکته برسم که ما تو هدفگذاریهامون هم به این شکل عمل می‌کنیم.

یعنی اگه تعداد اهداف کمتری داشته باشیم و به همشون برسیم، برامون خیلی خوشایندتر و ارزشمندتر هستش تا اینکه اهداف بیشتری داشته باشیم و با وجود پیشرفت بیشتر، به چندتا از اونها نرسیده باشیم.

برای همین بهتره اهدافمون رو از نظر تعداد و بزرگی جوری تعیین کنیم که بتونیم به همشون برسیم. وگرنه حتی اگه اهداف بیشتر و بزرگتری برای خودمون تعریف کنیم و نتونیم به همشون برسیم، در واقع میزان رضایت خودمون رو پایین میاریم و امکان داره از انگیزه و اشتیاقمون به مقدار زیادی کم بشه و حتی تو حوزه‌هایی هم که عملکرد خوبی داشتیم، کیفیت کارمون پایین بیاد و مسیرمون رو اونطور که باید ادامه ندیم و بی خیال تلاش برای رسیدن به اهداف دیگه‌مون بشیم.

پس به نظرم بهتره هر کس براساس توانایی و منابع خودش تعداد و بهینه‌ترین اندازه رو از نظر کمی و کیفی برای اهدافش پیدا کنه و بر اون اساس هم برنامه ریزی انجام بده تا بتونه از حداکثر توانمندی خودش برای موفقیت بهره ببره.

 

عضویت در کانال تلگرامی روزنوشته ها

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را هم مطالعه کنید:

بهترین روش اصلاح رفتارها و ترک عادتهای بد

بودجه محدود توجه و تمرکز ما

دلبستگی به سرمایه گذاری های انجام شده

 

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *