یکی از ترجیحات ما در هنگام مراجعه به یک فروشگاه و یا موقع تصمیم گیری در خصوص یک موضوع مهم، افزایش تعداد گزینه های قابل انتخاب و دستیابی به احساس کنترل و قدرت بیشتر ناشی از آن است .
در یادداشت قبلی در مورد موضوع انتخاب و تصمیمگیری نوشتم و در آن اشاره کردم که انسان ذاتاً علاقهمند به افزایش تعداد انتخابها و در نتیجه اختیارات خود است.
اینکه ما دوست داریم همواره به فروشگاههای بزرگی مراجعه کنیم که تنوع کالایی زیادی دارند و در نتیجه امکان انتخاب از میان گزینههای بیشتری را به ما فراهم میکنند، ناشی از همین میل و علاقه است.
این روزها اگر به یکی از این فروشگاههای بزرگ سر بزنید، متوجه خواهید شد که برای انتخاب سادهترین و معمولیترین کالا همچون شیر با انواع و اقسام گزینههای رنگارنگ و متنوع مواجه هستید.
چند روز پیش که میخواستم برای پسرم از یکی از این فروشگاهها شیر بخرم، متوجه شدم که انتخاب از بین انواع گزینهها چه کار سخت و دشواری است.
این مشکل در خصوص اکثر کالاهای لیست خریدم وجود داشت.
اما مثل بسیاری از افراد، من هم نتوانستم برای مطالعه مشخصات تک تک کالاها وقت بگذارم و یا بر اساس رنگ و قیافه، گزینه ایدهآل خودم را انتخاب کنم؛ بنابراین ترجیح دادم همان برند و همان نوع همیشگی را بخرم.
به نظر میرسد این روش انتخاب، یک روش فراگیر باشد و توسط افراد زیادی در نقاط مختلف دنیا مورد استفاده قرار گیرد.
در واقع ما انسانها تلاش زیادی میکنیم تا تعداد گزینههای خود را تا حد امکان افزایش دهیم و مدام از این فروشگاه به فروشگاه و مرکز خرید دیگری میرویم ولی بعد از اینکه گزینههای ما تا حد زیادی افزایش یافت، تمامی تلاشمان را به کار میگیریم تا گزینهها را یکی پس از دیگری حذف کنیم و در نهایت به بهترین گزینه دست یابیم.
اما این پروسه اگر بخواهد برای همه کالاها و خریدهای ما طی شود، باعث اتلاف بخش زیادی از زمان مفید ما در زندگی خواهد شد.
از طرفی حتی اگر این کار را انجام دهیم، با توجه به مشخصات مختلف و زیاد هر کالا و ظرفیت پایین ذهنمان در به خاطرسپاری و مقایسه همه متغیرها، جاهایی مجبور به کوتاه آمدن و نادیده گرفتن برخی مشخصهها خواهیم شد تا بتوانیم در زمان کمتری به گزینه نهایی دست یابیم؛ اما همین نادیده گرفتن مشخصههای مختلف باعث نارضایتی ما بعد از خریدمان خواهد شد.
اما آیا میتوان بیتوجه به این فضا و شرایط، زندگی متفاوتتری از جامعه در پیش گرفت و مسیر متفاوتتری را پیمود؟
به نظر نشدنی است و دلایل مختلفی میتوان برای آن برشمرد که در ادامه به سه دلیل مهم اشاره میکنم:
اول اینکه به حدی تبلیغات و بازاریابی وارد زندگی ما انسانها شده و در هر لحظه و در هر مکانی ما را احاطه کرده که اصلاً نمیتوان از وجود اجناس و مدلها و تکنولوژیهای جدید بی اطلاع ماند.
دلیل دوم اینکه، ما حتی اگر به مراکز خرید مختلف نرویم و پیگیر مدلها و انواع دیگر کالاها نباشیم، اطرافیان ما این موضوع را با نشان دادن خریدهایی که کردهاند و اجناسی که مورد استفاده روزانه قرار میدهند به ما یادآوری خواهند کرد.
و دلیل سوم هم به میل و علاقه و کنجکاوی ما برای کشف و شناسایی کالاها و اجناس جدید برمیگردد. اینکه وقتی در مقابل یک مرکز خرید هستیم و کالای موردنظر ما در آنجا وجود دارد، خیلی دشوار و غیرقابلتحمل خواهد بود اگر بخواهیم بر علاقه و کنجکاوی خودمان غلبه کرده و سری به آنجا نزنیم.
با توجه به این موارد، به نظر میرسد ما بسیاری از اوقات ناخواسته و از روی اجبار در معرض گزینهها و انتخابهای مختلف قرار میگیریم و لازم است راهحلهایی برای غلبه بر این مشکل و رهایی از ملال و ناامیدی حاصل از آن بیابیم.
در حال حاضر بهترین کار ممکن مقاومت در برابر خواست و علاقه خود برای افزایش تعداد گزینههای قابل انتخاب است تا بیش از این ذهنمان را درگیر انتخابهای دشوار نکنیم.
در یادداشتهای آینده بیشتر در این مورد خواهم نوشت.
پیشنهاد میکنم بعد از مطالعه این یادداشت، نوشتارهای زیر را هم مطالعه کنید:
انتخاب و تصمیم گیری ، دغدغه بزرگ انسان در عصر جدید
چرا تصمیم گیری برای دیگران آسانتر از تصمیم گیری برای خودمان است؟
2 دیدگاه