ما انسان‌ها ذاتاً خواستار نتایج فوری هستیم و شور و شوقی بسیار برای رسیدن به اهداف بزرگ در درون‌مان وجود دارد. هر چه زودتر پولدار شدن، هر چه زودتر تبدیل به یک قهرمان شدن، هر چه زودتر صاحب یک کسب‌وکار بزرگ شدن، زودتر خانه خریدن، هر چه زودتر صاحب ماشین شدن و در نهایت پیمودن ره صدساله در یک شب، آن چیزی هست که بسیاری از ما انسان‌ها حتی اگر به زبان نیاوریم هم حداقل هر از چندگاهی به دنبالش هستیم.
از طرفی دوست داریم برای سرعت بخشیدن به این روندها پیوسته مشغول انجام کاری به نظر برسیم. اصرار داریم که حتما یک کاری باید انجام دهیم تا حرکت رو به جلو داشته باشیم و پیوسته خودمان را در حال نزدیک شدن به اهداف تصور کنیم.
جالب‌ترین مثال برای این تمایل درونی، دروازه‌بانان فوتبال در هنگام قرار گرفتن در مقابل ضربه پنالتی هستند که بر اساس تحقیقات صورت گرفته در ۸۰ درصد مواقع موفق به مهار این ضربات نمی‌شوند. این در حالی هست که در ۹۴ درصد اوقات یا به سمت چپ دروازه شیرجه می‌زنند و یا به سمت راست و کمتر پیش می‌آید که در مرکز دروازه باقی بمانند.
با توجه به بررسی‌های به عمل آمده بر روی ۱۱۳ شوت پنالتی در مسابقات قهرمانی و لیگ‌های مختلف، توزیع ناحیه‌ای از دروازه که توسط پنالتی‌زن‌ها مورد هدف قرار می‌گیرد، نسبتی برابر با هم دارند. از این رو دروازه‌بان‌ها اگر هیچ حرکتی در هنگام زدن ضربه پنالتی انجام ندهند و حواسشان به همان مرکز دروازه و مهار توپ صرفاً در مواردی باشد که ضربه به سمت مرکز دروازه زده می‌شود، شانس خیلی بیشتری در گرفت ضربه خواهند داشت و آمار خیلی بهتری را خواهند توانست در این زمینه به ثبت برسانند.
اما وقتی این واقعیت به دروازه‌بان‌ها گفته شد، آنان اعتراف کردند که با شیرجه زدن به سمت چپ یا راست احساس می‌کنند در حال انجام دادن کار بیشتر و مفیدتری هستند و این اقدام حتی تماشاگران را هم بیشتر راضی می‌کند.
این تمایل به انجام هر کاری و بیکار ننشستن معمولاً بعد از باخت یا شکست در موقعیت‌های مختلف، شدت پیدا می‌کند و افراد بیشتر تحریک می‌شوند که حتماً کاری انجام دهند. از این رو شاید بد نباشد گاهی بیکار نشستن را هم تجربه کنیم و قبل از انجام هر کاری ببینیم که انجام آن کار به هر قیمتی آیا ارزشمند و اثربخش هست یا نه.
پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تنوع، مانعی برای رشد و توسعه فردی
درد اجتماعی و رفتارهای انسانی حاصل از آن
اصل آشنایی و تکرارهایی که به تغییر امیال و ترجیحات منتهی می‌شوند