به احتمال زیاد شما هم میدانید اثر هاله چیست و تعریف آن را جایی خواندهاید یا از کسی شنیدهاید. اثر هاله همان تمایل ما به دوست داشتن یا دوست نداشتن همه چیز یک شخص –از جمله چیزهایی که مشاهده نکردهایم—به خاطر مثبت یا منفی بودن آن فرد در یک زمینه هست.
برای مثال کافی است در اولین برخوردی که با یک شخص ناشناس در محل کار یا یک مهمانی دارید، از نظر ظاهری توجه شما را جلب کرده و رفتارهایش مورد پسند شما قرار گیرند. به احتمال زیاد بعد از معاشرتی که با این فرد و صرفاً برای مدتی کوتاه داشتهاید، اگر از میزان سخاوت، هوش، سختکوشی و پشتکار این فرد از شما پرسیده شود، نظر مثبتی نسبت به او خواهید داشت. اما اگر آن چند دقیقه چندان خوشایندتان نباشد و حس خوبی نسبت به آن فرد در شما شکل نگرفته باشد، تمام نظرات مثبت، منفی خواهند بود.
این نشانگر حاکم بودن اثر هالهای بر افکار و نگرشهای ماست که بسیاری از اوقات با وجود آشنایی با این خطای ذهنی، همچنان گرفتار آن میشویم.
دنیل کانمن در کتاب فکر کردن، بادرنگ و بی درنگ، مشخصههای رفتاری دو نفر به نامهای آلن و بن را برایمان برمیشمارد:
آلن: باهوش، سختکوش، عجول، نقاد، یکدنده و حسود
بن: حسود، یکدنده، نقاد، عجول، سختکوش و باهوش
بیشک شما هم مثل بسیاری از افراد دیگر وقتی این مشخصههای را خواندید، در مقایسه با آلن، حس خیلی بدتری نسبت به بن پیدا کردید؛ در حالی که مشخصههای هر دو نفر دقیقاً مثل هم ولی با ترتیبی متفاوت از هم عنوان شدهاند.
در واقع شما وقتی همان اول کار متوجه میشوید که آلن فردی باهوش و سختکوش هست، کنار آمدن با فراد باهوشِ حسود را خیلی راحتتر میپذیرید تا اینکه بدانید فردی به نام بن وجود دارد که حسود و یکدنده هست اما سختکوشی و باهوشی هم جزو مشخصههای فردیاش هستند و قرار هست با یک فرد حسودِ باهوش همنشین شوید.
البته که اینقدر تحت تأثیر ترتیب صفات بودن، باورپذیر نیست ولی در عمل هر کسی میتواند با کمی تأمل در گذشته، نمونههایی از این تأثیر را در رفتارها و کنشهای متعدد خود با دیگران مشاهده کند.
وجود چنین خطایی در طرز تفکر ما نسبت به افراد، سازمانها، برندها و حتی اشیای مختلف، نشانگر این موضوع هست که احساسات ما بیش از آنچه انتظار داریم، قابل مدیریت و دستکاری توسط دیگران هست. پس چه بهتر خواهد شد اگر حداقل آشنایی و تسلط را بر چنین خطاهای ذهنی داشته باشیم و تا جای ممکن بتوانیم آنها را مدیریت کنیم.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
سوگیری به باور و تصدیق، مانعی بر سر راه تفکر نقادانه