همه ما شاهد شکست افرادی در مسیر رسیدن به اهدافی که انتخاب کرده و احتمالا تمام اصول هدفگذاری را هم در جریان انتخاب هدف مد نظر قرار دادهاند، بودهایم و شاید خودمان هم از جمله شکستخوردگانِ چنین مسیرها و روندهایی باشیم. به نظر میرسد روشی مهمتر و مطمئنتر از هدفگذاری در مسیر رسیدن به موفقیت وجود داشته باشد: طراحی سیستم؛
- سیستمی که ما خودمان بهتنهایی طراحیاش کرده باشیم،
- سیستمی که برای هر کسی منحصربهفرد باشد،
- سیستمی که با یادگیری، مدام بهبود یابد،
- سیستمی که بازخورد بگیرد و بر اساس آن بازخورد خودش، خودش را اصلاح کند،
- سیستمی که قابلاعتماد باشد،
- سیستمی که برای شروع، نیاز به هیچ کار فکری نداشته باشد،
- سیستمی که نیاز به برنامهریزی روزانه نداشته باشد،
- سیستمی که خیال ما را به بهترین شکل ممکن راحت کند.
این سیستم همان فرایند تکرارشوندهی روزانهای است که ما برای خودمان طراحی کردهایم. فرایندی که بر اساس علایق، ترجیحات و خواستههای ما در افقی بلندمدت طراحی شده؛ فرایندی که برای ما لذتبخش است و شاید برای هر کسی غیر از ما پر از ملال و خستگی باشد؛ فرایندی که در جریان انجام آن، گذر زمان را احساس نکنیم؛ فرایندی که هر روز تکرار شود.
بهترین و اثربخشترین کاری که برای داشتن یک زندگی لذتبخش و پربار میتوانیم انجام دهیم، طراحی چنین سیستمی با تمامی مشخصاتی است که در بالا به آنها اشاره کردم. در این صورت است که موفقیتها و لذتها پشت سر هم در مسیری که در حال طی کردنش هستیم، خود را به ما نشان خواهند داد. اما اگر هیچ موفقیتی هم به دست نیاید و هیچکدام از اهدافی که در ابتدای مسیر در سر داشتیم حاصل نشوند (که رخدادن چنین اتفاقی محال به نظر میرسد)، ما بیشترین لذت را از لحظهلحظه زیستنمان با این سیستم بردهایم و هر روزمان به یادگیری و رشد گذشته و بالاترین لذتها نصیبمان شده است.
فقط نباید فراموش کرد که هر سیستمی دارای کمیها و کاستیهایی است و آنچه سیستم ما را مدام اصلاح میکند و باعث بهبود و بهروز ماندن آن میشود، بازخوردهایی است که ما از خودمان و از عملکرد و خروجیهایمان میگیریم و فرایندها را بر این اساس اصلاح میکنیم. در غیر این صورت سیستم بعد از مدتی ناکارآمد خواهد شد.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
معرفی کتاب | قدرت عادت نوشته چارلز دوهیگ