بیشک مغز هوشمندترین و در عین حال پیچیدهترین عضو جسم آدمیست که وظیفه راهبری و مدیریت تمامی رفتارها و رویکردهای انسانی را بر عهده دارد. این پیچیدگی به حدی هست که دانشمندان و محققان در گذر سالها و قرنها، هنوز نتوانستهاند اشرافی کامل بر مکانیزم عملکردی آن پیدا کنند. اما مطمئناً میتوان با آگاهی از برخی قوانین عملکردی مغز، بازدهی و کارآیی آن را افزایش چشمگیری داد و به شکل اثربخشتری به سمت اهداف حرکت کرد.
به نظر میرسد عادتها مهمترین ترفند مغز برای مدیریت منابع محدود و استفاده حداکثری از قدرت پردازشی محدود خویش برای مدیریت کارهای روزمره باشند. بااینوجود گاهی همین عادتها به ابزاری برای شکل گرفتن حماقت حداکثری در این ارگان هوشمند تبدیل میشوند؛ بهطوریکه مغز حتی توان این را ندارد که مانع از خوردن غذاهایی شود که بیشترین آسیب را به جسم انسان میرسانند یا جلوی کشیدن سیگار را که یکی از اقدامات آسیبزننده به سلولهای مغزی هست، بگیرد.
ارتکاب چنین حماقتهای واضح و مبرهنی توسط مغز ریشه در عادتهای انسانی دارد. از طرفی همین ارگان در گرفتن برخی تصمیمات ساده و پیشپاافتاده چنان مته به خشخاش میگذارد که بخش بزرگی از منابعاش صرف تعیین تکلیف در مورد انجام دادن یا انجام ندادن یک کار ساده میشود.
مغز عضوی سختتغییر اما باثبات در بدن انسان است و همین مشخصه میتواند هم به عنوان یک نقطه ضعف و هم به عنوان یک نقطه قوت بزرگ برای آدمی عمل کند. برای استفاده حداکثری از این مشخصه مغزی کافیست ما روشهای طراحی و مدیریت عادتها را بیاموزیم و به درستی به کار بندیم. در این صورت خواهیم توانست با صرف کمترین توان و منابع و به شکلی پایدار و پیوسته به سمت دستیابی به اهداف و موفقیتهای بزرگ حرکت کنیم.
تنها کاری که باید انجام داد، حذف عادتهای نادرست و مانع در برابر رسیدن به اهداف، از مجموعه عادتهای روزمره و اضافه کردن عادتهای کوچک اما تأثیرگذار در جهت حرکت به سمت همان اهداف است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
ساختار ذهنی ثابت مانعی در برابر خلاقیت و حل مسئله