دنیل کانمن و آموس تورسکی با همکاری هم یک آزمایش بر روی گروهی از افراد انجام دادند. پرسشی ساده در مورد ترجیحات این افراد.
پرسش این بود:
ترجیح میدهید همین الان ۱۰۰ دلار به شما پرداخت شود یا اینکه یک هفته بعد ۱۱۰ دلار دریافت کنید؟
اکثر افراد در پاسخ به این سؤال، گزینه اول را انتخاب کردند. به این معنا که یک هفته صبرکردن را به قیمت ۱۰ دلار فروختند. این همان فروش آینده با تخفیف است.
اما کانمن و تورسکی این سؤال را به شکل دیگری هم مطرح کردند. این بار آنها از افراد پرسیدند:
ترجیح میدهید ۵۲ هفته بعد ۱۰۰ دلار به شما بدهیم یا اینکه ۵۳ هفته بعد ۱۱۰ دلار دریافت کنید؟
این بار در کمال تعجب مشاهده شد که اکثر افراد گزینه دوم را ترجیح دادند. به این معنا که حاضر شدند یک هفته بیشتر صبر کنند ولی ۱۰ دلار دریافتی بیشتری داشته باشند.
با تأمل در این موضوع به یک تناقض در ترجیح و تصمیم انسانها میرسیم و آن همان فروش آینده نزدیک با تخفیف هست. بر این اساس پاداش هر چه نزدیکتر باشد، برای انسانها جذابیت بیشتری داشته و باارزشتر تلقی میشود و به تأخیر افتادن آن اصلاً برایشان خوشایند نیست.
اما نکته عجیبتر اینکه وقتی آینده خیلی دور باشد، دیگر تأخیر برای افراد چندان اهمیتی نخواهد داشت. در واقع مغز آدمی ناخودآگاه چندان توجهی به اختلاف زمانی دو موعد مختلف نزدیک به هم در آینده دور نمیکند و هر دو برایش دارای یک ارزش و شبیه به هم هستند.
در کل همه این ترجیحات نشان از اهمیت و ارزش بسیار زیاد پاداش کوتاهمدت دارد. از طرفی ناخوشایند و شاید بیاهمیت بودن پاداش بلندمدت برای انسان را نشان میدهد .
همین مسئله ریشه و دلیل اصلی دشواریهای هدفگذاری بلندمدت برای افراد و چالش همیشگی انسانها با تلاش مداوم و پشتکار برای رسیدن به اهداف در آینده را نشان میدهد. به همین خاطر هم هست که چنین کارهایی انرژی و توانی افزون از انسانها میگیرد و خیلی از افراد در این تلاش ناکام میمانند.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید: