فکر کردن و حرف زدن در مورد انتخابهای خوب و انتخابهای بد، همیشه این ذهنیت را در ما به وجود خواهد آورد که یک مسیر بهینه وجود دارد که میشود با تلاش و جستجوی بیشتر آن را یافت. اگر افراد واقعاً اعتقاد داشته باشند که مسیر و انتخاب بینقص قابل انتخابی وجود دارد، در این صورت پیوسته زندگی خود را با یک زندگی ایدئال ذهنی مقایسه خواهند کرد که جز یأس و ناامیدی حاصلی در پی نخواهد داشت. نتیجهگیری نهایی هم این خواهد بود که مسیری که تا اینجا پیموده شده اشتباه و قابل اجتناب بوده.
طراحی و سیمکشی مغز ما به شکلی هست که باعث میشود ما همیشه به دنبال پاداشها باشیم و از دردها فرار کنیم. اگر دو گزینه خوب در مقابل ما قرار داشته باشد، ممکن است آنقدر به خاطر آن گزینه انتخاب نشده افسوس بخوریم که در نهایت یا خوبیهای گزینه انتخاب شده را نبینیم یا اگر هم میبینیم، خوشحالی را به شکلی کاملا سطحی تجربه کنیم. به همین خاطر هم هست که انتخاب همیشه برای بشر چالشبرانگیز بوده و تلاش کرده تا جایی که میتواند بار سنگین آن را بر دوش دیگران قرار دهد.
اما موضوع این است که واگذاری بار سنگین انتخاب به دیگران نه تنها باعث کاستن از دردها و افسوسهای ما نخواهد شد بلکه تأسف بیشتری را در ما برخواهد انگیخت و موجب خواهد شد تا با سرزنش دیگران، ناکامی خیلی بیشتری را در درون خودمان احساس کنیم.
به نظر میرسد بهترین گزینه در چنین شرایطی این باشد که به جای جستجو برای یافتن یک راه بینقص، تعریفمان را از زندگی و آنچه انتظار داریم تغییر دهیم و بپذیریم که زندگی در این دنیا سبک و سنگین کردن گزینههای موجود، چشمپوشی از یک سری امتیازات و خوبیها و در نهایت رسیدن به مجموعه دیگری از رضایتمندیها و شادیهاست که بدون چشمپوشی از گروه قبلی امکانپذیر نبود.
ما ناگزیر از این هستیم که بپذیریم، مغز ما هیچوقت از تلاش برای افزایش امکان بقا از طریق کسب پاداش بیشتر (دوپامین)، امنیت فیزیکی بیشتر (اندروفین)، حمایت اجتماعی بیشتر (اوکسی تاسین)، احترام بیشتر (سروتونین)، بازنخواهد ایستاد و پیوسته در حال جستجو برای افزایش این لذتهاست و این ما هستیم که بایستی با آگاهی از این فرایند و روند موجود، تمایلات حاصل از آن را هر چه بهتر مدیریت کنیم.
ناکامی پیوسته ما را وسوسه خواهد کرد که بار سنگین انتخاب را به دیگران واگذار کنیم اما بهینهترین اقدام بر دوش کشیدن بار انتخاب به شکلی مستقل و پذیرفتن تمامی تبعات و نتایج تصمیمات بدون هیچ ترس و واهمهای است.
پیشنهاد میکنم بعد از این یادداشت و در ادامه، نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:
تشدید تعهد و مرز باریک میان مقاومت قهرمانانه و یکدندگی احمقانه
آیا تصمیم منطقی همیشه بهترین تصمیم است؟
معرفی کتاب | نویز: یک نقص در قضاوت انسانی نوشته دنیل کانمن و …