طراحی شادمانی | میزان اعتبار تجربیات زندگی در افزایش شادمانی

حتماً برای شما هم پیش آمده که تصمیم بگیرید شب را تا دیروقت با دوستانتان بگذرانید یا فیلم نگاه کنید و صبح روز بعد بر اثر شدت خواب‌آلودگی و کسالت در محل کار از تصمیم شب گذشته خودتان پشیمان شوید. یا یک تکه کیک بزرگ شکلاتی یا یک پیتزای کامل بخورید و بعد از چند ساعت پشیمانی به سراغتان بیاید.

از این نوع تجارب در زندگی ما انسان‌ها کم نیستند. برای افزایش شادمانی تصمیم به ماندن تا دیروقت در مهمانی درست است یا تصمیم به برگشتن زودهنگام به خانه و در نتیجه زودتر به رختخواب رفتن و صبح روز بعد در محل کار سرحال‌تر بودن؟ تصمیم برای خوردن کیک یا پیتزا درست‌تر است یا خوردن یک غذا یا دسر سالم‌تر؟

همه این‌ها تجاربی از لحظات زندگی هستند. تجاربی که تبدیل به یک سری سوابق هیجانی و احساسی مشخص و خاطرات خوب و بد در مغز ما می‌شوند. هر آن چیزی که ما بعد از این تجارب انتخاب می‌کنیم، تحت تأثیر حالات و احساساتی هستند که در ذهن ما پررنگ‌تر و ماندگارتر هستند.

اما قضاوت در مورد اینکه کدام انتخاب درست‌تر و بهتر است، کاملاً وابسته به خود ماست. شاید برای یک نفر بیدار ماندن تا دیروقت مطلوبیت و شادمانی بیشتری به همراه داشته باشد و برای فردی دیگر خواب به‌موقع شبانه و سرحال بودن در محل کار. هیچ‌کس دیگری جز خود فرد نمی‌تواند در این مورد قضاوت کند.

عوامل مختلفی در انتخاب هر کدام از این گزینه‌ها و مطلوبیت آن‌ها نقش دارد. برای مثال بیدار ماندن تا دیروقت و خوش‌گذرانی در مهمانی نه‌تنها می‌تواند در حس و حال آن لحظه و شاید روزهای بعد از آن تأثیرگذار باشد بلکه خاطرات آن در آینده هم می‌تواند باعث افزایش شادمانی ما در زندگی گردد. از طرفی آثار و تبعات خواب‌آلودگی در محل کار هم شاید گسترده‌تر از آن چیزی باشد که ما در نگاه اول تصور می‌کنیم.

در یک آزمایش محققان تصمیم گرفتند در خصوص پشیمانی‌های انسان‌ها به خاطر آنچه در گذشته انجام داده‌اند و میزان اعتبار و درستی این پشیمانی‌ها تحقیقی انجام دهند. به همین دلیل به سراغ دانشجویان تازه فارغ‌التحصیل شده و افرادی که سال‌ها پیش فارغ‌التحصیل شده بودند رفتند و از آن‌ها در مورد پشیمانی‌هایشان در دوران دانشجویی سؤال کردند.

دانشجویان تازه فارغ‌التحصیل شده از این پشیمان بودند که چرا در هنگام دانشجویی بیشتر تلاش نکرده‌اند و زحمات بیشتری را در جهت یادگیری بهتر متحمل نشده‌اند. از طرفی فارغ‌التحصیلان قدیمی پشیمان از این بودند که چرا در زمان دانشجویی بیشتر در مهمانی‌ها و دورهمی‌ها شرکت نکرده‌اند.

از این رو به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری بر اساس ترجیحات آینده‌نگرانه یا پشیمانی‌های گذشته با هدف افزایش شادمانی چندان معتبر و درست نباشد. حتی شاید پشیمانی‌های فردی که در بستر مرگ است، چندان اعتباری نداشته باشند. چون آن شخص صرفاً بر اساس حال اکنون خود و آنچه در حاضر احساس می‌کند، به قضاوت در این مورد می‌پردازد و تسلط چندانی به خوشی‌ها و شادمانی‌هایی که در گذر زمان داشته، ندارد.

همه این موارد باعث می‌شوند که تصمیم‌گیری برای مواردی ساده با هدف افزایش شادمانی در زندگی به کاری پیچیده و دشوار تبدیل شود که نیاز به محاسبات و تفکرات بسیار دارد. از این رو و با هدف فرار از چنین تفکرات و محاسبات پیچیده‌ای بهتر است به جای اینکه تصمیم‌گیری‌هایمان بر اساس ترجیحات آینده‌نگرانه یا پشیمانی‌های گذشته صورت گیرد، بر اساس تجارب شادمانی در طول زمان باشد.

به نظر می‌رسد اصل تعادل میان لذت و هدف به شکل مؤثرتری بتواند این خواسته را برآورده کند. به همین دلیل بهتر است تلاشمان بر این باشد که تعادل میان لذت و هدف را در فعالیت‌های روزانه خودمان هرچه بهتر و بیشتر برقرار کنیم و از این طریق به شکلی خودکار در جهت افزایش میزان شادمانی‌مان پیش برویم.

لینک منبع این یادداشت

 

پیشنهاد می‌کنم بعد از این یادداشت و در ادامه نوشتارهای زیر را مطالعه کنید:

طراحی شادمانی | اصل لذت – هدف

طراحی شادمانی | نقطه تعادل شما در نوسان میان لذت و هدف کجاست؟

طراحی شادمانی | وزن متفاوت احساسات و ترجیحات در طول زمان

این مطالب رو هم پیشنهاد می‌کنیم ببینید

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *